Posts by علیرضا میرعلی نقی
درباره داریوش صفوت؛ آن شخصیت برازنده و هنرشناس (۲)
دکتر داریوش صفوت این دریچه را باز کرد و خود به کناری نشست و به دلمشغولی های خود پرداخت: فلسفه، فیزیک، ریاضیات، تاریخ، ادبیات، زبان عربی، مراقبه و مکاشفه در خلوت، و مهم تر از همه، تربیت شاگردانی که مجذوب دانش و شخصیت او شده بودند. سخنرانی های او، معرف کاملی برای دانش او نبود و نوشته هایش اصلا کیفیت حضور شفاهی او را نداشت ولی آنچه که مریدان را جذب او می کرد، شخصیت برازنده او بود.
درباره داریوش صفوت؛ آن شخصیت برازنده و هنرشناس (۱)
دهه آخر عمر را دور از مشاغل اداری و اجراها گذراند و بین جمعی قابل توجه که احترام فراوان برای او قائل بودند و کثرت فاخر یک معلم بزرگ، یک مرجع بی بدیل و یک شخصیت تکرارنشدنی، به جمع بندی علاقه ها و فعالیت های هشت دهه عمر خود پرداخت. فقدان دکتر داریوش صفوت یعنی فقدان منبعی یگانه در موسیقی سنتی ایران که دیگر نظیرش مشاهده نخواهد شد: چرا که شرایط فرهنگ امروز و آینده دیگر مهیا و مساعد برای پرورش چنین مراجعی نیست.
زندگی در انزوا (۲)
کامران داروغه از اولین ورودی ها به گروه موسیقی دانشکده هنرهای زیبا (دانشگاه تهران) بود، تعدادی از همدورههای او نیز به این دانشکده آمدند، ولی کارشان را ادامه ندادند (نظیر اسدالله ملک) ولی او دوره تحصیل را به پایان برد و رسالهاش را درباره موضوعی قابل توجه ریتم های زورخانه و با همکاری هنرمند ارجمند، استاد محمد اسماعیلی نوشت که قسمتی از آن نزد نگارنده نگهداری شده است. داروغه در دانشگاه از درسهای استادانی مثل نورعلی برومند و اصغر بهاری استفاده کرد. از سال ۱۳۴۵ به رادیو رفت و به توصیه استاد ملاح که در شوراهای موسیقی رادیو صاحب جایگاه و احترامی بود، به برنامه گلها وارد شد. دوره اوج او نیز ده سال ۱۳۴۵ ـ ۱۳۵۵ است.
زندگی در انزوا (۱)
بیست و چند سالی میشد که دیگر فعالیتی نداشت، نه کنسرتی میداد و نه نواری پر میکرد. اهل تعلیم دادنِ حرفهای هم نبود و صدای سازش برای گوشهای اهل موسیقی در سالهای بعد از انقلاب، نامش را تداعی نمیکند. حالتهای دلنشینی که در اجرای رنگها و ضربیهای مخصوص کمانچه (بهخصوص با الهام از شیوههای مطربی اصیل و قدیمی) از آرشه ویولن و بهخصوص کمانچه او شنیده میشود، شنونده حساس را کنجکاو میکند و وقتی نام او را ـ او را که دیگر بین ما نیست ـ میشنود، از دیگرانش میپرسد و تازه درمییابد که درباره او هیچ نمیداند. در این چند سال، تنها حبیبالله نصیریفر بود که همت کرد و کتباً سراغی از او گرفت (کتاب مردان موسیقی سنتی و نوین ایران، ج۱، ص ۱۴۲ ـ ۱۴۶) که در نوشتن این یادداشت از همان منبع استفاده شده است.
جای خالی تو سرد نخواهد شد
پانزدهم تیرماه گذشته او را از دست دادیم. یک سال بدون او به سر بردیم و خاطراتش را مرور کردیم. تا دیروز وجود کریم و پرمحبتش، دل ما را گرم می کرد و اکنون خاطراتش این کار را می کند. ایرج ایقانی، هنرمند مردمی و مردم دوست، در این دهه های اخیر صحنه ای در اختیار نداشت و جوان ترها با نام او ناآشنا هستند، ولی میانسالان و بالاتر، آنها که با نوع موسیقی مورد علاقه ایرج ایقانی و دوستانش- هنرمندانی اکثرا از دست رفته- آشنا هستند نام او یادی است پاک و درخشان.
درباره جلیل شهناز: پنجه طلایى تار (۴)
بخش عمده اى از این لحن و بیان فردى که در بعضى متون از آن با واژه غیر دقیق «سبک» (به معنى “Style”) تعبیر مى شود، در سالهاى نوازندگى در رادیو اصفهان و رادیو تهران شکل گرفته؛ و تفاوت عمیق فضاى استودیوها و روبرویى با میکروفون، با فضاى محافل و مجالس که مخصوص اجراى زنده موسیقى بود، مطلبى نیست که بتوان در هنر شهناز نادیده گرفت. تأثیر پذیرى نوازندگانى چون مرتضى محجوبى، احمد عبادى و جلیل شهناز از فضاهاى استودیویى و تغییراتى که این هنرمندان در نحوه نوازندگى (وگاه تا مرحله دستکارى در ظرایف ساختمانى سازشان، همچون عبادى) و نحوه تلقى شان از موسیقى پذیرفتند، بى شک در شکل گیرى نهایى و معرفى آنها به مخاطبان میلیونى بسیار مؤثر بوده است.
درباره قطعه سمفونیک خلیج فارس اثر شهرداد روحانی
این اولین بار نیست که موسیقی ای به اصطلاح نادقیق «مناسبتی» (یا به اصطلاح غلط تر: سفارشی) برای مایملک ملی این مرز و بوم ساخته می شود. گفته قدما- یعنی الفضل للمتقدم- لااقل برای حیطه هنرها و به خصوص موسیقی، مصداق چندانی ندارد. به بیانی رسانه ای تر: اینجا امتیاز آوردن بر حسب شایسته سالاری است و نه پیش افتادن های غالبا تصادفی و رابطه ای در جریانی که اصلا معلوم نیست «مسابقه» باشد.
آوازی سرشار از صفای جوانی
بازخوانی و بازنوازی آهنگهای قدیمی، کاری رایج در تاریخ موسیقی هر کشوری است، البته کشورهایی که حافظه تاریخی قوی دارند یا به خاطر تمدن ویژهشان، زودتر از سایر ملل به اسباب و لوازم ثبت و ضبط موسیقی دست پیدا کردهاند و مهمتر از همه، در حفظ و نگهداری آنها کوشا هستند. در ۳۰ سال گذشته، استقبال از ترانههای قدیمی، دو عامل بنیادی دارد که مربوط میشود به دوره طلایی برنامههای گلها در رادیو (۱۳۴۴-۱۳۳۴) و دوره طلایی ضبط صفحههای ریز شیار ۳۵ دور (۱۳۵۴ـ۱۳۴۲) و تکثیر فراوان و ارزان آنها در سطح کشور که موجب شد موسیقی به خانههای مردم برود و ماندگار شود. عامل دیگر این استقبال، بیرنگ و رو شدن بیشتر آثاری است که به ویژه در ۲۰ سال گذشته ساخته شدهاند و از لحاظ نیروی خلاقیت، خلوص هنرمند با هنرش، سلیقه در انتخاب ملودی و کلام و زیبایی در اجرا، قابل مقایسه با آثار گذشتگان نیستند. البته عدهیی هم هستند که نوعی علاقه قلبی به موسیقی دهههای گذشته دارند و حساب آنها از این بحث جداست.
درباره محمد اسماعیلی: مکتب و مکتب داری (۴)
نمونه ای دیگر، کنسرت گروه اساتید (به کوشش فرامرز پایور) در مایه دشتی به سال ۱۳۵۸ همراه صدای محمدرضا شجریان است. در آلبوم «پیغام اهل راز» استاد فرامرز پایور، روایتی دیگر و برداشتی خاص از تصنیف «خون جوانان وطن» اثر عارف را ارائه داده و یکی از زیبا ترین اجراهای استاد اسماعیلی در همین آلبوم است. ارتباط شنونده این آثار باصدای ضرب (تنبک) استاد، ارتباطی ناخودآگاه است. مانند ارتباط شنونده ارکستر سمفونیک با صدای کنترباس ها و ویولونسل ها و دست چپ پیانو.
درباره محمد اسماعیلی: مکتب و مکتب داری (۳)
استاد اسماعیلی در سال ۱۳۴۵ به سرپرستی گروه سازهای ضربی در تشکیلات وزارت فرهنگ و هنر رسید. بسیاری از افراد با استعداد و علاقه مند در این سالها زیر سایه او بالیدند و آموختند. گروه او دوازده سال تمام فعالیت متمرکز و فشرده داشت. با توجه به این که نقش تنبک در موسیقی ایرانی تا آن روز، صرفا همنواز ساز و یا ارکستر بود و حداکثر قطعات کوچک (مورسوها) اثر استاد تهرانی به عنوان مطالب مورد نیاز تکنواز شناخته می شد و با توجه به مشکلات کار حرفه ای موسیقی در ایران، ارزش و اهمیت تلاش دوازده ساله استاد محمداسماعیلی در نقش آفرینی ارکستری برای تنبک مشخص می شود.