سجاد پورقناد
سجاد پورقناد متولد ۱۳۶۰ تهران
نوازنده تار و سه تار، خواننده آواز اپراتیک و سردبیر مجله گفتگوی هارمونیک
لیسانس تار از کنسرواتوار تهران و فوق لیسانس اتنوموزیکولوژی از دانشکده فارابی دانشگاه هنر تهران
Website: pourghanad.com/
سجاد پورقناد متولد ۱۳۶۰ تهران
نوازنده تار و سه تار، خواننده آواز اپراتیک و سردبیر مجله گفتگوی هارمونیک
لیسانس تار از کنسرواتوار تهران و فوق لیسانس اتنوموزیکولوژی از دانشکده فارابی دانشگاه هنر تهران
Website: pourghanad.com/
بنده از کودکی موسیقی را با فراگیری پیانو آغاز کردم و در نوجوانی، به شدّت به موسیقیِ ایرانی از جمله، ساز تار علاقه پیدا کردم. فراگیری ساز تار را نزد جناب آقای فریبرز عزیزی آغاز کردم و در ادامه، از محضرِ اساتیدی مانند: محمد رضا لطفی و مجیدِ درخشانی بهره بردم.
آشنایی من با پیانیست برجسته آمریکایی، جفری بیگل از طریق این سفارش کارم برای پیانو یعنی «فانتزی بر روی یک نت» بود. فانتزی بر روی یک نت اولین کار حرفه ای من برای پیانو بود که پیانیست برجسته پیتر یابلونسکی در سوئد برای اولین بار آنرا اجرا کرد و تا به حال پیانیستهای مختلف در انگلستان، آلمان، فرانسه، چک آنرا اجرا کرده اند. همچنین ضبط این اثر از رادیو ملی هلند (NPR Radio 4) پخش شده است.
چندی پیش «بیژن و منیژه» برای پیانو و ارکستر سمفونیک و گروه کر ساخته فرهاد پوپل آهنگساز ایرانی مقیم انگلیس و از اعضای هیات نویسندگان ژورنال گفتگوی هارمونیک با همکاری ارکستر سمفونیک ویندزور با هدایت رهبر آمریکایی رابرت فرنز (Robert Franz) به روی صحنه رفت. به همین منظور گفتگویی با فرهاد پوپل داشته ایم که میخوانیم:
خبر کوتاه و بهت آور درگذشت ابوالحسن مختاباد، روزنامهنگار ممتازِ حوزه موسیقی را اولین بار در گروه تلگرامیِ روزنامهنگاران موسیقی از طریق دوست و همکار او علی نامجو شنیدم. این گروه تلگرامی به دلیل خاصی شکل گرفته بود که در خلال این نوشته به آن خواهم پرداخت. گستره فعالیتها و خدمات ابوالحسن مختاباد بهقدری وسیع […]
ویولون مینواختند؛ یک آقایی بودند، که در نوع خودشان در سنتور نوآور بودند و یک کاست بیرون دادند که هنوز هم خاص است: بهنام مناهجی، یک شخص خیلی ریز نقش و کوتاه قدی بودند و بسیار بسیار، در نوازندگی چابک بودند. به طرز عجیب غریبی فرز بودند. آقای مناهجی به شیوه آقای مشکاتیان ساز می زدند. یک کاست هم بیرون دادند، شش قطعه که برای سنتور بود.
استاد بهارلو، از لحاظ دانش و اکل تدریس و به ویژه از لحاظ انسانیت و اخلاق با افراد دیگر قابل مقایسه نبودند؛ ایشان واقعاً مرد، بسیار شریف، خوب و تک بودند و یک حالت پدرانه داشتند و به گونه ای حمایت گر نیز بودند و باعث رشد و پیشرفت انسان میشدند و بنده در عجب هستم، چرا از سالها تدریس ایشان چندان شاگردان برجسته بیرون نیامدند.
کلا دو تا کانون موسیقی چنگ بود، یکی در خیابان دمشق بود حد فاصل ولیعصر و فلسطین، یک خانه قدیمی بود که بسیار زیبا بود که برای خودش وصفی دارد. مرحوم محمدرضا گرگین زاده، بهترین اساتید را برای این کانون می آورد، از آقای پرویز منصوری و مصطفیکمال پورتراب و حسین دهلوی بگیرید تا آقای نصرالله ناصحپور و علیاکبر شکارچی و… کتاب فروشی اش، یعنی بخشی که نوت ها را میفروشند زیر نظر آقای محمدرضا درویشی بود، خیلی عالی بود.
بنده یک مقدار عصبی و خجالتی بودم، در حضور بقیه اگر کسی به من حرفی میزد سرخ می شدم. اصولاً به گونهای تربیت شده بودم برای زندگی نکردن! منتها عشقم آنقدر عجیب و غریب و زیاد بود که حد نداشت. ویولون من را یک خانمی برایم خرید که در آن زمان، یکی از برجستهترینِ اهالیِ مطبوعاتی ایران بود؛ الان سالهاست که در گوشهای زندگی می کند، خانم فرزانه بهزادی، مدیر مجله علمی دانستنی ها.
من سالهایِ سال از موسیقیِ ایرانی که مظاهرش مثلاً وفایی بود و اسدالله ملک بود واقعا بدم می آمد! ببخشید، اینقدر واضح صحبت میکنم! اما واقعاً این بود و بهتر است که اینرا بگذاریم به حساب جوانی و کم سنی و نداشتنِ تجربه و شناخت.
کاملاً خاطر حضورم هست که دلار ۱۶ تا یک تومانی بود. یک ویولن چک برایم خرید، سه هزار تومان که می شد ۲۰۰ دلار که سالها! آنقدر ذوق داشتم که حتی یادم هست که داشت باران میآمد، من از دیدن باران به شوق می آمدم… تقاطع خیابان ایرانشهر سال ۶۰ الی ۶۱ همه منازل ویلایی بود، غیر از ۳ الی ۴ تا تا ساختمان بلند اداری؛ همه خوش ساخت بود و دارای باغ و باغچه بود. از تصور هوای بارانی و باغ و باغچه و بوی خاک، مست بودم.
مجله آنلاین موسیقی «گفتگوی هارمونیک»، از تاریخ ۱۶ فروردین ۱۳۸۳ آغاز به کار کرد و تا امروز به صورت مداوم هر روز به انتشار مطالبی درباره موسیقی میپردازد.