Posts by کامیار صلواتی
نقشهبرداری موسیقایی (۳)
از اینرو در زمان اجرا میتوان با بغلدستی گپی هم زد، چون صداهای مزاحم در فضای آکنده از صداهای بلند موسیقی محسوس نیستند. بهعبارت دیگر، شنوندۀ چنین کنسرتهایی، حساسیّت لازم برای شنیدن و درک و دریافت موسیقی را بهدست نمیآورند و برای ایشان ناشناخته است و این تأثیری است که معماریْ میتواند بر درک موسیقایی جامعه بگذارد. بهعبارت دیگر «کنسرت موسیقی ایرانی» تا حدودی به «دیسکوتیک» که محلّی است برای شادی و رقص همراه با موسیقی، شبیه میشود؛ بهویژه این که سازهای کوبهای همیشه عضو لاینفکِ هر گروهی یا تکنوازی هستند. این نبود حساسیّت در خصوص کیفیت صدا سبب میشود که دوستداران موسیقی ایرانی اغلب در خانههایشان همْ از دستگاههای ارزانقیمت صدادهی استفاده کنند و دغدغۀ کیفیّت صدا نداشته باشند؛ در حالی که کیفیّت صدا در تأثیرگذاری موسیقی سهم مهمّی دارد.
نقشهبرداری موسیقایی (۲)
معماری را در دانشگاه فنی وین تحصیل کردم. در سال ۱۹۶۸ دیپلم گرفتم؛ بعد از ده سال کار و تجربه در نزد استادانم، در سال ۱۹۷۶، اوّلین کارم را که «تئاتر تجربی در خانه هنرمندان وین» بود، اجرا و از سال ۱۹۸۰ دفتری مستقل برای طرح و نظارت معماری در وین راهاندازی کردم و عضو کانون معماران و مهندسین اتریش هستم. اوّلین مقالۀ من به زبان فارسی با عنوان «پیدایش معماری مدرن در وین» در شماره ۴۷-۴۸ مجلۀه هنرْمعماری و در جولای ۱۹۷۹ در تهران منتشر شد.
نقشهبرداری موسیقایی (۱)
دکتر خسرو جعفرزاده، موزیکولوگ و معماریْ ایرانی است که در عرصۀ موسیقی با نوشتههای پژوهشیشان در زمینۀ موسیقی دستگاهی شناخته شدهاند. با این حال، ایشان در وین درس معماری خواندهاند و دفتر معماری خودشان را دارند. در گفتوگوی پیشِ رو، که به صورت مکتوب و با ارسال چند پرسش کلّی، که بتواند دست مصاحبهشونده را برای پاسخگویی باز بگذارد، انجام شد، ایشان به چند جنبهای که به نظرشان میتوان رابطه یا اشتراکی میان این دو هنر دید پرداختهاند، از جمله مسئلۀ آکوستیک و سالنهای اجرای موسیقی در ایران، تأثیر معماری سالنها بر ادراک موسیقایی مخاطبان، فضای مناسب اجرای موسیقی ایرانی و قیاس این دو هنر و بیان نوع تأثیرپذیریهای ممکن از نظر ایشان.
طرّاحی دیتیل برای نی و تنبک (۴)
در مورد من امّا، تجربیاتی که در معماری داشتهام، در موسیقی بیشتر به کمکم آمده است. موسیقی خیلی انتزاعی است و دستوبالِ آدم برای خلّاقیّت خیلی باز است؛ یعنی محدودیتهایی که در معماری هست، از جمله اقتصاد، مسائل سیاسی و اجتماعی و مصالح، نظریات کارفرما و «من میخواهم»هایش، دست تو را خیلی میبندند، امّا در موسیقی تو خود میگویی «من میخواهم». من تغییراتی روی سازها دادهام، مثلاً دامنۀ صوتی نی را گسترش دادهام و به شش دانگ رساندهام.
طرّاحی دیتیل برای نی و تنبک (۳)
حال اگر با این شرایط قرار باشد سالنی ساخته شود، پیش از هرچیز باید سیستم صوتی آن خیلی خوب باشد؛ آقاحسینقلی و میرزاعبدالله که نمیدانستند سیستم صوتی چیست. اگر من امروز بخواهم سالنی بسازم، همان سالنی را میسازم که برای موسیقی کلاسیک غربی میسازند، یا فرضاً همان سالنی که برای اجرای موسیقی مجلسی طراحی میشود.
طرّاحی دیتیل برای نی و تنبک (۲)
همدورههای ما که الان خیلی پیر هستند امّا از شاگردهای ما آقای کامبیز نوایی و کامبیز حاجقاسمی بودند که دوستانِ هم نیز بودند که کتابی هم راجع به معماری ایران نوشتند. هنوز هم با هم هستند و با هم دفتر دارند و فکر میکنم هنوز هم درس میدهند. آقای [علیاکبر] زرگر و آقای هادی ندیمی هم جزو شاگردان من بودند و آقای هادی ندیمی رئیس دانشگاه ملّی شد. من در این سالها میآیم و میروم؛ امّا بیشتر ارتباط من با اهالی موسیقی است تا معماری. از سال ۱۹۸۴ که از ایران خارج شدم هم برای گذران زندگی کار معماری میکردم و هم موسیقی درس میدادم. بخشی وابسته به دانشگاه سوربن وجود داشت که مرکز مطالعات موسیقی شرقی نام داشت و من را برای تدریس به آنجا دعوت کردند و من برای مدّتی بسیار طولانی در آنجا تدریس میکردم.
طرّاحی دیتیل برای نی و تنبک (۱)
دکتر حسین عمومی، در فضای موسیقی دستگاهی ایران چهرهای کاملاً شناختهشده است. او نینواز و ردیفدانی است که سبکش را در ادامۀ سبکِ بزرگانی چون نایباسدلله و حسن کسایی، از نوازندگان و موسیقیدانان مکتب اصفهان، میدانند. علاوه بر این، او در زمینۀ پژوهش و نیز طرّاحی و اصلاح ساختار دو ساز تنبک و نی فعالیّتهایی داشته که با بازخوردهایی مثبت از سوی جامعۀ موسیقی مواجه شده است.
نگاهی به کتابِ «عجملر»؛ آرشِ محافظ
«عجملر»، دنباله ی تفکر و جریانی ست که شکل گیری اش را مدیونِ سوال ِ بزرگِ دو دهه ی اخیرِ حوزه ی موسیقیِ کلاسیک ایرانی می داند: اگر پی گیری و اصرار بر موسیقی دستگاهی، به مثابه نمادِ سنّت، راه به جمود و پِرتِ محتوایِ هنری می برد، و از سوی دیگر، «نگاه به غرب»، ناچار به پذیرشِ فرضِ برتری و کاراییِ موسیقی کلاسیکِ غربی ست و نهایتاً به سانتی مالیسمِ گلهایی و فاصله گیریِ آن با مولفه-های موسیقیِ هنری منتهی شده ، چاره کجاست؟
تقلای یافتن راهی نو (۴)
حس تعلیق به وجود آمده با تاکید بر روی محسوس اصفهان در آخرین هجای هر جمله از شعر (استفاده از اصطلاح غربی “محسوس” برای درک بهتر درجهٔ مورد نظر است)، ضمن آنکه با مضمون مرتبط با از خود بیگانگی، عدم تعلق و سرگردانی ذاتی موجود در شعر در تناسب است، شنونده را در انتظار جملههای بعدی نگاه میدارد.
تقلای یافتن راهی نو (۳)
در آلبوم “سخنی نیست” همگاه با این مساله طرفیم. برای مثال، در خود قطعهٔ “سخنی نیست”، بر روی “پشت درهای فرو بسته، شب از دشنه و دشمن پر”، این اتفاق رخ میدهد که البته به دلیل خصوصیات فضاسازانهاش در تناسب با تصویر شعری و هم چنین حل شدناش در ریتم روانی که پیش از آن جریان داشته، نمیتوان آن را نقطهٔ ضعف دانست؛ با این حال، این مساله در دیگر قطعات این آلبوم به چشم میخورد، به خصوص در قطعهٔ “آنکه مست…” (یا در خارج از این آلبوم، قطعهٔ “بزم تو” و بر روی مصرع “غمِ شبهای جدایی”) که بر روی غزلی با ابیات هم وزن و قرینه، ایجاد تنوع در شکل ریتمیک جملات با کلام دشوارتر است و در نتیجه خطر ایجاد این تنوعهای تحمیلی بیشتر.