در موسیقی ایران هر آنچه که عملاً و به لحاظ واقعی وجود دارد؛ خواه نوگرا و خواه واپسگرا و متحجّر، کهنه و نو همه و همه نهایتاً به دورهی قاجار متأخر بازمیگردند و همین امر استفادهی اصطلاحی از کلمهی معاصر به جای نوین را کمی ناشایست جلوه میدهد؛ چراکه حتی واپسگراترین رویکرد به موسیقی ایرانی نیز دنبالهروی امری معاصر است. کلمهی معاصر در چنین بستری (برخلاف بستر غربی) قادر به تمیز اثر آوانگارد از غیر آوانگارد نیست.
حال اگر قرار باشد راجعبه سازی چون سنتور صحبت نماییم شرایط بغرنجتر است چراکه برخلاف بسیاری از سازهای رایج در موسیقی ایران از این ساز در رسالههای قدیمی هیچ صحبتی به میان نیامدهاست و «اگر بخواهیم با ادعاهای کماساس تسویهحساب کنیم تاریخ ظهور آن را نهایتاً تا دورهی صفویه میتوانیم به عقب ببریم».*
به همین دلیل باید در در مورد امر غیرمعاصر راجعبه ساز سنتور کمی با احتیاط سخن گفت. خصوصاً که از نام و نشان نوازندگان سنتور و یا شیوهی نواختن این ساز در آن دوران نیز اطلاعاتی در دست نیست و نخستین نوازندگان این ساز که دربارهشان میدانیم مربوط به دوران قاجار اند که میشود آنها را (البته با تسامح) معاصر دانست.
تا اینجا دیدیم که لفظ معاصر نه به لحاظ لغوی و نه اصطلاحی بهعنوان نام جنبش اردوان کامکار چندان مناسب نیست. اما به غیر از اینها دو نکتهی دیگر هم وجود دارد که استفاده از عنوان سنتورنوازی معاصر را تردیدبرانگیزتر نیز میکند:
اولاً که این جنبش برخلاف آنچه در غرب موسیقی معاصر خوانده میشود اصلاً بسیط نیست و منحصر به فعالیتهای شخص اردوان کامکار و تعدادی دیگر است که اکثراً از شاگردان او هستند و اگر این عنوان را برای این جمع اندک به رسمیت بشناسیم، هیچ روشن نیست که تکلیف سایر جریانات هنری همدوره چه خواهد بود. کما اینکه خود اردوان کامکار را میتوان امتداد منطقی رویکرد اساتید بزرگواری چون فرامرز پایور و حسین دهلوی (در قطعاتی نظیر کنسرتینو سنتور، دوئو سهگاه و…) به نوازندگی سنتور و آهنگسازی برای این ساز دانست. از طرفی در حال حاضر نیز سنتورنوازان خلّاق و نوآوری خارج از این جریان مشغول به فعالیتاند که از بسیاری جهات ابداعات و پیشرفتهای چشمگیری را در شیوهی نوازندگی سنتور باعث شدهاند و رویکردی نوین به نوازندگی این ساز دارند. این موضوع در صحبت از موسیقی معاصرِ (در معنای نوین) غربی کاملاً شفاف است و همانگونه که گفتهشد دلالت بر حجم عظیمی از جنبشها و اندیشهها دارد که مطلقاً در انحصار یک جریانِ خاص قرار نمیگیرد.
مسئلهی دوم این است برخلاف لفظ موسیقی معاصر غربی لفظ سنتورنوازی معاصر عنوانی است خودخوانده که تنها توسط خود اعضای این جنبش در تبلیغات کنسرتها و یا مسترکلاسهایشان استفاده میگردد که خود این امر میتواند دلالت بر نوعی انحصار درباب موضوع معاصر بودن باشد.
نتیجهگیری
با بررسی ابعاد معنایی و کاربردی کلمهی معاصر و میزان انطباق آن با شیوهی سنتورنوازی اردوان کامکار و متأثرینش، تقریباً روشن شد که عنوان «سنتورنوازی معاصر» برای این جنبش چندان شایسته و بایسته نمینماید و شاید، نظربه ارزش والای این حرکت به لحاظ هنری، انتخاب عنوانی نهچندان سنجیده درنهایت به تخریب وجههی این حرکت منجر شود.
تأکید میشود که هدف این متن مطلقاً نقد و بررسی موسیقایی و یا هنری آثار اردوان کامکار و یا شاگردان او نبوده است که آن خود حکایت مفصل دیگری است که با توجه به اهمیت هنری و نوآورانهی این جنبش کاملاً ضروری بهنظر میرسد.
*مروری بر تاریخچهی سنتور از آغاز تا پایانِ دورهی قاجار، اکبر یاوریان، ۱۳۹۵
۱ نظر