مجموعه ردیف و موسیقی کلاسیک ایرانی، بدون در نظر گرفتن این شاخصههای فرهنگی، که بخش مهمی از آن به رعایت قوانین (نوشتهشده و حتی نوشتهنشده) قانونی و اخلاقی برمیگردد، تبدیل میشود به مشتی ماده خام صوتی(ماتریال سونور) که هر آماتور بیصلاحیت و هر جوانان جویای نامی، میتواند از دیوار بارها کوتاه شده آن بالا برود و فضای ذهن متوهم خود و «فالوئرهای» دنیای مجازیاش، برای خودشان و جایگاه در نظر بگیرد و حتی مدعی انجام کاری نو و محیرالعقول هم بشود؛ بیاخلاقیاش، سوای بیهنریاش، به موسیقی و موسیقیدان و فرهنگ و اخلاق، آسیبهای جدی و جبرانناپذیر وارد کند.
از این منظر، بهدرستی، هم شگفتآور و هم تأثرآور است که میبینیم «روایت»های تازه به بازار آمده از میراث ردیف، برخلاف زمانی نهچندان دور که استادان ریاضت کشیده و از صافی گذشته در سنین پایان عمر، آن را عرضه میکردند، اکنون دستمایه شهرتطلبی آماتورهای بیاستعداد، نوازنده-معلمهایی در حد متوسط به پایین، آنهم در سنین زیر میانسالی شده است.
آلبومهای خوشطرح و نقش، «پکیج»هایی شیک و حجیم، گاه مزین شده با پیشگفتارهایی از فلان و بهمان نوازنده قدیمی و یا دکترهای غالباً «اتنوموزیکولوگ» به بازار میآیند و به برکت فالوئرهای خریداریشده و یاری همکلاسیها و خویشاوندها و شاگردها در مراسم «رونمایی»های شبیه برنامههای دورهمی، در بوق و کرنا دمیده میشوند.
چند آلبوم حاوی ردیفهای نواخته شده با تار و سهتار، یکی دو آلبوم حاوی نوازندگی با سازهای دیگر، و اخیراً نتنویسیهای بیآزمون و بیتایید از معدود استادان صاحب صلاحیت (نظیر هوشنگ ظریف، داریوش طلایی، ارشد طهماسبی، مجید کیانی و داوود گنجهای) خیلی راحت و با حجم عظیمی از ادعا و اعتمادبهنفس به آشفتهبازار موسیقی امروز روانه میشوند که جز هدر دادن مواد خام نشر (از کاغذ تا پلاستیک)، گمراه کردن هنرجویان جوان و باد کردن بیهنران مدعی و مهاجم، نتیجه دیگری ندارد.
از یاد نبریم که درگذشتهای نهچندان دور، استاد فرامرز پایور هنرمندی که تاریخ سنتورنوازی شصت سال گذشته بدون او زمینهای خالی و بیمعنی است، باآنهمه احاطه شگفتآور در شناخت و تدریس و اجرای ردیفها و بااینکه ردیفهای ویژه اجرا با سنتور موسوم به «ردیف مقدماتی» و «ردیف چپکوک» را (سالها قبل از کشف و نشر آثار مفقوده استاد حبیب سماعی) آفریده و نوشته بود، هیچگاه از عنوان «ردیف فرامرز پایور» استفاده نکرد و اجازه نداد که شاگردانش هم چنین عنوانی را به کار ببرند و یا هنرمند بیبدیلی به نام محمدرضا لطفی باآنهمه شناخت عمیق و دقیق از ردیفها دستآخر راضی نشد روایتی دیگر را ضبط و نشر کند. میراث ردیف فرآیندی سهل و ممتنع است که متأسفانه برخی از آقایان و خانمهای جوان و نامجو در فضای امروز، آن را فقط «سهل» انگاشتهاند. غافل از اینکه « آن خشت بود که پر توان زد» و این اول مطلب است.
توسعه ایرانی ()
۱ نظر