مؤلف در مقدمه به نکته اى مهم اشاره دارد: باید امیدوار باشم که خواننده محترم این کتاب را بدون پیش داورى بخواند و آنجایى که مطالب آن با عقاید متداول شده مغایره دارد، به استدلالى که شده توجه کند. البته استدلال مى تواند از دید خواننده نادرست آید. این نویسنده مدعى نیست که به حقیقت مطلق دست یافته است. تحقیقاتى کرده ام، تجزیه و تحلیل هایى نموده و نتیجه هایى به دست آورده ام که توضیح داده ام. در غایت امر، خواننده محترم باید بداند که مبانى نظرى موسیقى یا آنچه که تئورى موسیقى مى گوییم، یک «علم دقیقه» نیست. هیچ فرهنگ موسیقى در هیچ جاى جهان با قرار و قانون و تئورى آغاز نگردیده است.
تئورى موسیقى، اصولى است که محقق بتواند از راه بررسى عمقى از واقعیت صوتى در آن بیاید و تدوین کند و آنوقت بگوید مبانى این موسیقى چنین است، این نظم ها را در برمى گیرد و احیاناً این گونه بى نظمى ها در آن یافت مى شود. درستى یا نادرستى این یافته ها و نتیجه گیرى ها، دقیقاً با شیوه بررسى و پشتوانه فرهنگى و علمى پژوهشگر در ارتباط خواهد بود.
پروفسور هرمز فرهت در آغاز تابستان ۱۹۷۹ (۱۳۵۸)، ایران را ترک کرد و براى تدریس و آهنگسازى به کشورهاى مختلف رفت و به عنوان استاد مدعو در دانشگاه بلفاست مشغول شد. سه سال بعد به مقام استاد و رئیس دپارتمان موسیقى دانشگاه دوبلین (پایتخت ایرلند) رسید و در سال ۱۹۹۵ (۱۳۷۴) بازنشسته شد ولى به عنوان «امرتیوس پروفسور» هنوز در آن دانشگاه مشغول به کار است. متأسفانه قدر و مقام او در ایران چندان شناخته نشده و موسیقیدانان ایرانى از آثار صوتى او چیزى در دست ندارند.
در حالى که او هنوز هم از معتبرترین چهره هاى دانشگاهى – هنرى ایران در سراسر جهان موسیقى شناسى است. متأسفانه اطلاعات مربوط به زندگى او نیز در حدى ناچیز و مربوط به سال ۱۳۳۷ است. او با طنزى تلخ و ظریف، خطاب به مهدى پورمحمد ترجمه کتابهایش از انگلیسى به فارسى در نامه اى نوشته: «منبع اصلى همه کتابها و مقالاتى که اشاره اى به اینجانب داشته اند، کتاب «تاریخ موسیقى» اثر آقاى عزیز شعبانى به سال ۱۳۵۱ بوده است و آنچه که آقاى شعبانى در کتاب خود آورده از یک مقاله مجله موزیک ایران که در سال ۱۳۳۷ منتشر شده، نقل گردیده است.
حال مى بینیم که ۲۵ سال دیگر هم گذشته و مطابق آنچه که شما مرقوم داشته اید، آقاى مهدى ستایشگر هم بر من منت گذارده و در کتاب خود مطلبى از شرح احوالم آورده است (ماهنامه موسیقى ایران زمین، صفحه ۴۲۷ – ۴۲۶) ولى ایشان هم همان مطالب چهل سال پیش را نقل کرده است. گویى اینجانب در سال ۱۳۳۷ مرده و یا از آن زمان در حالت اغما به سر مى برم»!!
در واقع، این حافظه تاریخى موسیقى ماست که در بسیارى بخش هایش، اسیر حالت اغماست! نه تنها درباره پروفسور هرمز فرهت، بلکه درباره بسیارى دیگر از شخصیت هاى برجسته موسیقى ایرانى که عمر و استعدادشان را براى ارتقاى این هنر صرف کرده اند و در خارج از ایران، شناخته شده تر هستند تا در محدوده مملکت خود که زمینه اصلى کار و زندگى آنها بوده است.
سفر پروفسور هرمز فرهت به دنیاى موسیقى ایرانى هنوز هم پایان نیافته است. او مردى جدى و اندیشمند است که در هر شرایطى، تازگى و تیزى ذهن و فکر خود را حفظ کرده و اسیر عادات راحت کننده اى نشده که ذهن و زبان بسیارى از موسیقیدانان را بعد از سن و سال معین، پژمرده و ضایع مى کند به امید روزى که حافظه تاریخ موسیقى ایران او را بیش از این بشناسد.
روزنامه ی ایران (۱۳۸۳)
۱ نظر