خلاصه نویسی مقالات موسیقی غیر از مشقت زیادی که به نویسنده وارد میکند، عملی بسیار فنی و دشوار است که لغزش در آن میتواند اعتبار نویسنده را به کلی زیر سئوال برد ولی در این زمینه میرعلینقی با همراه داشتن تجربه سالها نشست و برخواست با اهالی موسیقی و شنیدن نکاتی از آنها که در هیچ کنسرواتوار و دانشگاهی هم ممکن است تدریس نشود، این توانایی را کسب کرده تا نقاط کلیدی مقالات را شناسایی و جان مطلب را خلاصه نویسی کند.
مثلا در یک مصاحبه طولانی “هارمونی روی شور” و “آثار خطرناک اختلاط موسیقی ایرانی با موسیقی کشورهای دیگر” (!) از میان صحبت های حسین ناصحی انتخاب شده در صورتی که اگر پشتوانه یاد شده وجود نداشت، قسمتهایی که چندان جدید نیست و نکات خاص مقاله را نشان نمیدهد گفته میشد.
یا در جای دیگر از میان مقاله ای طولانی به داستان استفاده از ترمپت سوردینه در موسیقی ایرانی و کوک و پایه های چهارمضراب ویولون ایرانی اشاره میکند که نشاندهنده اطلاع او از بحث های اهل موسیقی و نیازهای آنها از این کتاب است.
البته این مسئله گاهی مورد غفلت هم قرار گرفته است، مثلا زیر عنوان “حضوری در بر گیرنده” میتوانست به خاطرات گریگوریان از مونش و دوستی و همکاری با این هنرمند طراز اول جهانی اشاره کند که زیر این تیتر هیچ توضیحی قرار گرفته نشده است (هرچند دلیل این غفلت نشناختن مقام هنری مونش نیست، چراکه اطلاعات میرعلینقی درباره استادان اینچنینی موسیقی کلاسیک اگر از هنرمندان ایرانی مانند گریگوریان و محمود بیشتر نباشد کمتر نیست و حتما دلیل اینگونه مشکلات، حجم بالای نوشته های این سلسله کتابها است.)
ولی باید اعتراف کرد که این اشکالات در کتاب انگشت شمار است و بیشتر خلاصه نویسی ها قابل تحسین و اعتماد است، مخصوصا وقتی خواننده متوجه میشود که نویسنده فقط به جهت پرشدن کتاب مطالب را از فهرست کتابها رونویسی نکرده و مطلب را به دقت خوانده است و نکات مورد نیاز و نه کلیشه ای را خلاصه نویسی کرده کتاب را با خیال راحت تری مطالعه میکند و خیالش آسوده است که جان مطلب را خوانده است.
به عنوان نمونه از مطلب دو سه صفحه ای از نقدهای خسرو جعفرزاده ( درمورد تئوری های پیشنیان از جمله وزیری و خالقی در مورد موسیقی ایران)، ۱۵ خط خلاصه نویسی شده ولی در مورد کتابی کلیشه ای به یک خط نوشته بسنده شده است.
از دیگر نکاتی که خواننده این کتاب را ترغیب به مطالعه آن نه بصورت یک مرجع بلکه به صورت یک مطالعه عادی کتاب میکند، به غیر از توصیفی بودن آن (که در میان کتابشناسی های موسیقی نویسندگان دیگر یگانه است) خلاصه نویسی مطالبی است که امکان مطالعه آن برای مخاطبان امروزی مقدور نیست، مثلا مطلبی که در سال ۱۳۱۸ توسط غلامحسین مین باشیان به چاپ رسیده یا مطلبی که در تیراژی اندک در سال ۱۲۹۸ به چاپ رسیده، بدون شک (در کشوری که یک محقق نتوانست تمام شماره های مجله موسیقی آهنگ که مخصوص جشنواره فجر و مربوط به همین ۲۰ سال اخیر است را بیابد!) ارزش بی اندازه ای دارد، هرچند خلاصه شده در چند خط باشد!
البته میرعلی نقی بارها از این نوع استفاده از کتابهایش (کتابشناسی موسیقی و سالنامه موسیقی) ناراضی بوده و این نوع استفاده را نامعقول میداند؛ ولی وقتی “تخت خواب وجود ندارد، صندلی پیوسته ماشین هم برای خواب غنیمت است!” پس بهتر است میرعلینقی به این طرز استفاده عادت کند تا سالها بگذرد و آثار او (از یادنامه هایی که در دست دارد تا نشر و نقد آثار هنرمندان) به بازار آید تا یک بیوگرافی ساده و یک عکس در سالنامه، سالها به عنوان مرجعی نایاب در کتابخانه هنردوستان بایگانی نشود!
۱ نظر