حکمت و اندیشهٔ فردوسی
آنچه که فردوسی به آن میپرداخت، جدای از جنبهٔ شعری، دانشوَرانه نیز بود. او افسانه ننوشت. فردوسی با ریزبینی منابع خود را — که بیشتر آن، شاهنامهٔ ابومنصوری بود — بررسی میکرد. هرچند از منابع دیگر هم در این کار بهره گرفت. او توانست از میان انبوه دانستههایی که در دسترس داشت، مطالبی را گزیده و گردآوری کند که در یاد ایرانیان، ترکان و هندیان زنده بماند. درونمایههای گونهگون شاهنامه بیواسطه از ادب اخلاقی پارسی میانه گرفته شدهاند.
آرمان و باور شاهنامه که در سراسر آن به گونهای یکدست بهچشم میخورد، از ایران روزگار ساسانی آمدهاست. آن هنگامی که درستی و راستیِ پادشاهان، فرمانبرداریِ مردم از آنان و ستیزِ جاودانِ میان نیکی و بدی — که در جنگهای ایران و توران بازتاب یافتهبود — اندیشهای همگانی بود. شاهنامه گزیدهٔ همهٔ میراث ایران باستان است که در سدهٔ چهارم ه. ق، بهویژه میان دهقانان آن روزگار زنده بود. آنان شاهنامه را چون داستانی ساده نمینگریستند. بهچشمِ آنان شاهنامه سرچشمهٔ گذشتهٔ آنان و نگاهبان آگاهی ملیشان بود.
بهنوشتهٔ خالقی مطلق، فردوسی بهسبب منش دهقانی، با فرهنگ و آیینهای باستانی ایران آشنایی داشت و پس از آن نیز بر دامنهٔ این آگاهیها افزود بهگونهایکه این دانستهها، جهانبینیِ شعری او را بنیان ریخت.
او سرودهٔ خود را با ذکر خرد که آن را حد برتر آفرینش دانسته، آغاز کرده:
به نام خداوند جان و خرد
کزین برتر اندیشه برنگذرد
بهنوشتهٔ خالقی مطلق، فردوسی خرد را سرچشمه و سرمایهٔ تمام خوبیها میداند. بهباور وی حتی زندگی یا ناراحتی آن، غمها و شادیها، همه بر اثر بود و نبودِ خرد است و شخص خردمند چون برنامهٔ زندگی بسیار مرتب و منظم دارد همیشه در حال پیشروی است و بهآرامی به اوج انسانیت که هدف نهایی آدمی است میرسد. او بر این باور است که آدمی با خرد، نیک و بد را از یکدیگر بازمیشناسد و از این راه به نیکبختیِ این جهان و رستگاریِ آن جهان میرسد:
خرد رهنمای و خرد دلگشای
خرد دست گیرد بهر دو سرای
به گفته جلال خالقی مطلق، شاهنامه بزرگترین منبع فرهنگِ ساسانی است که در فرهنگ شاعر نیز اثرگذار بودهاست. ازهمینرو فردوسی را حکیم مینامند. حکمت او از سرچشمهای فلسفی نبوده، حکمت او حکمتِ عملی و اخلاقی است. آنچنانکه بررسی اخلاق در شاهنامه خود کتابی سِتُرگ میشود. ازاینرو خالقی مطلق شاهنامه را حماسهای معنوی مینامد. او شاهنامه را فلسفهٔ زندگی از دیدگاه فردوسی بیان میکند و آن را سراسر سرودِ مهرِ ایران میداند. او میگوید سراسر شاهنامه سرشار از پند و اندرز به فرمانروایان است؛ و اندرزِ خسروپرویز به پسرش شیرویه را شایستهٔ آب زر و آویختن پیش چشم سردمداران میداند:
فردوسی این نمودهای اخلاقی را سرچشمههای خرد میداند و بنیاد آن بهشمار میآورد: دوری جستن از کردارهای ناشایست، پرهیز از شتاب، بردباری، نرمی، پرهیز از خودپسندی و غرور، شناخت ارزش و جایگاه دیگران، چشم نداشتن به زرق و برق زندگی، سخن به هنگام گفتن، با دوستان دانا نشستن و نادانان را به خرد رهنمون کردن، فرمانبرداری از خداوند و دهها موضوع دیگر. خرد، نیرویی درونی و معنوی است و قدرت خدایی است که میتواند دارندهاش را به برترین جایگاههای انسانیت برساند و افزون بر اینکه وجه تمایز انسان و حیوان است با ارزشترین چیزی است که بود و نبودِ راستین انسان به آن وابسته است.
۱ نظر