سازشناسی
جدا از نحوه تکامل آوازهای بلوز باید به
سازشناسی این سبک نیز اشاره ای گذرا داشته باشیم. ورود سیاهان به قاره سفید مواجهه
با تمدنی جدید را به دنبال داشت و آشنایی با آلات مختلف موسیقی هم ارمغان این تمدن
بود. این که چرا سیاهان به سازهای بادی روی خوش نشان دادند به آسانی قابل درک است.
آنان با هدف حفظ ریشه های آوازی خود به طبع آزمایی دراین عرصه می پرداختند و در پی
سازی بودند که بتوانند ملودی ها و شیوه های آوازی خود رابرروی آن پیاده کنند.
سازهای بادی بدین منظور انتخاب مناسبی بودند چون هم به اصوات حنجره
انسانی نزدیک تر بودند وهم اساسا از قابلیت بیشتری برای ترجمان احساسات انسانی و
ادای آن به زبان موسیقی برخوردار بودند. ضمن اینکه به خوبی از عهده همراهی با
خواننده و سوال و جواب با آواز برمی آمدند. این بود که استفاده از هارمونیکا
(سازدهنی) در بلوز و سایر سازهای بادی (ترومپت و ساکسیفون و کلارینت) در جز رواج
یافت.
البته باید گفت که سیاهان مردمانی تنگدست و محنت کشیده بودند که
همواره با ظلم و تعدی اربابان سفیدپوست و شدیدترین اشکال تبعیض نژادی دست به گریبان
بودند و ماحصل بیگاری آنان حتی کفاف معاش روزمره شان را نمی داد تا چه برسد به
اینکه بخواهند سازی هم بخرند! به همین خاطر اولین سازهایی که داشتند دست ساز – و من
درآوردی – بود.
مثلا یک سیم فلزی را به دیوار اصطبل یا انبار می بستند و
سعی می کردند با نواختن آن تک سیم الگوهای ریتمیک را روی آن اجرا کنند و از طرفی با
لغزاندن تکه جداشده ای از سربطری (Bottleneck) یا یک چاقوی فلزی روی سیم صداهای
مختلفی از آن سیم درآورند. همین شیوه ابداعی در نوازندگی بود که بعدها با نام Slide
Guitar بر روی گیتار هم پیاده شد. در ابتدای قرن بیستم سیاهان به درجه ای از مهارت
و تسلط در نواختن گیتار رسیده بودند که حتی آهنگهای بی کلام را هم میتوانستند روی
گیتار پیاده کنند. برای نمونه به آهنگ “آن شب سیاه بود” از Blind Willie
Johnson که با Slide اجرا شده توجه کنید.
به هرحال سیاهان معمولا سازهای ارزان قیمت و دست دوم برای خود
دست و پا میکردند یا حتی در مواردی آنها رابه سرقت می بردند. برای نمونه می توان به
تجربه جالب Junior Wells (نوازنده بزرگ هارمونیکا درسبک بلوز) دراین زمینه اشاره
کرد.
وی می گوید: “می خواستم یک سازدهنی بخرم. ده سنت بیشتر نتوانستم
جمع کنم. به مغازه سازفروشی رفتم و آن را امتحان کردم. قیمتش را پرسیدم. پنجاه سنت
(نیم دلار) بود. ده سنت پول را روی پیشخوان انداختم. سازدهنی را برداشتم و دررفتم!
فروشنده هم دنبالم گذاشت و مرا دست بسته پیش قاضی برد. وقتی قاضی دید که خوب ساز می
زنم باقی پول مرد فروشنده را ازجیب خودش داد و اجازه داد من بروم.”
بیشک خیرخواهی و دوراندیشی آن قاضی سفیدپوست در مقطعی از
تاریخ به کمک بلوز آمده است ولی شرایط دشوار اقتصادی را که درطول دوران شکوفایی و
بالندگی بلوز همواره برای هنرمندان این سبک دردسرساز بوده است نباید فراموش کردو
نباید تعجب کرد وقتی که Howlin’ Wolf می گفت: “من بلوز را فقط محض خاطر پول می
خوانم!”. بوده اند آنهایی که نگاهی ورای ملاحظات مادی به بلوز داشته اند. چنان که
Muddy Waters می گفت: ” من بلوز رافقط به خاطر خود بلوز می خوانم.”
You know you shook me baby,you shook me all night
long
You know you shook me baby,you shook me all night long
Oh, you kept
on shakin’ me darlin’,
oh you messed up my happy home
You know you
move me baby,just like a hurricane
You know you move me baby,just like a
hurricane
Oh, you know you move me darling,
just like an earthquake moves
the land
اما بد نیست به چگونگی اضافه شدن Harmonica (سازدهنی) هم به حلقه
سازهای مهم و تاثیرگذار این سبک اشاره کنیم. وقتی در اوایل دهه ۱۸۶۰ نخستین محموله
سازدهنی ساخت کارخانه Hohner آلمان ازطریق کشتی به بنادر آمریکا رسید به سرعت جای
خود را دربین مردم پیدا کرد.
سازی بود کوچک و ارزان و قابل حمل که هم می شد
با آن آهنگهای شاد و ریتمیک زد و هم از پس ترانه های غم انگیز برمی آمد و اینسان
بود که وارد موسیقی محلی و فولکلورآمریکای اواخر قرن نوزدهم شد. John Steinbeck
نویسنده مشهور نیز در کتاب “خوشه های خشم” به این مساله اشاره کرده است (فصل ۲۳) .
ورود سازدهنی به آمریکا تقریبا مصادف شد با پایان جنگ داخلی و
صدور اعلامیه آزادی بردگان. البته این آزادی تغییر چندانی در اوضاع سیاهپوستان
ایجاد نکرد. آزادی از قید بردگی تنها با نوع دیگری از اسارت عوض شده بود چرا که
زمینها و املاک کماکان در دست سفیدپوستان باقی ماند و سیاهان تیره روز هم برای
گذران زندگی ناچار بودند یا اجیر روزمزد اربابان حریص سفید شوند و یا حداکثر زمینی
را از ارباب اجاره کنند و به درصد ناچیزی از سود محصول راضی باشند.
با این وجود پایان برده داری (به آن شکل بدوی) فرصت بیشتری در اختیار
سیاهان گذاشت تا به فراگیری موسیقی بپردازند. دو آلت موسیقی بود که توجه آنها را
بیشتر از بقیه به خود جلب می کرد: یکی بانجو چون سازی شبیه به آن را در آفریقای
خودشان داشتند (بعدها سیاهان تکنیک های بانجو را به گیتار انتقال دادند) و دیگری
سازدهنی که جدید و ناشناخته بود و بهای اندکی داشت (ده تا بیست سنت). سیاهان عملا
این ساز را از آن خود کردند و توانستند با ابداع تکنیک های جدید به شیوه های نوینی
از صدادهی در این ساز برسند.
صدای دلنشین سازدهنی هم خیلی خوب با بانجو و
گیتار جفت و جور می شد و هم به واسطه برخورداری از تکنیک های متنوع اجرایی قابلیت
کم نظیری در نزدیک شدن به صدای انسان و تقلید آن داشت (به طوریکه گفته می شود یک نت
خاص را روی سازدهنی می توان به حداقل سی روش متفاوت بیان کرد!).
مجموعه این
خصوصیت ها و مساعی بزرگانی چون Noah Lewis, Willy Shade, De Ford Bailey, Sonny
Terry, Sonny Boy Williamson و دیگران باعث شد تا در اوایل قرن بیستم سازدهنی به
یکی از عناصر لاینفک بلوز تبدیل شود و حتا با الکتریک شدن بلوز و در دوران بعد از
جنگ نقش خود را – خصوصا در Chicago Blues- حفظ نماید.
در گروه های بلوز
مدرن هم هارمونیکا هنوز نقش ویژه خود را حفظ کرده است. به قطعه ای از آهنگ “Texas”
ساخته گروه “The Blues Disciples” (مریدان بلوز!) گوش دهید.
۱ نظر