“چه”، که متشکل است از یک مصوت کوتاه و یک صامت، برخلاف خوانش درست وزنی شعر (با توجه به اینکه “سخنی نیست” از اشعار موزون شاملوست)، بیش از “بِ” (که مشابه هجای اول است) و “گو” (که کشیدهتر از دو هجای پیشین است) کشیده میشود و عملاً تناسبات وزنی شعر به هم میریزد. به عبارت دیگر، اگر فرض کنیم که این شعر، با نگاه ریتمیک علی قمصری، بدون هر گونه ملودی خوانده شود، شعر از روانی و وزن خود به حالتی معوج تغییر میکند. این بیدقتیها باز هم به چشم میخورند: خواننده (هاله سیفیزاده)، بیجهت بر روی کلمهٔ “دراند” در مصرع “جز ز موشی که دراند کفنی نیست”، تشدیدی میگذارد که وزن شعر را به هم میریزد. در قطعاتی چون “آنکه مست…” نیز این مساله در اجرای مصرعی چون “دل تنگش سر گل چیدن از این باغ نداشت” ا (با کشش غیر عادی “دلِ”) مشاهده میشود.
از آنجایی که شیوهٔ غالب ترکیب شعر و موسیقی در این اثر و سایر آثار موسیقی قمصری، همچنان هجایی ست و نه ملیسماتیک، نمیتوان گفت که این مساله نکتهای بیاهمیت و یا مولود یک دیدگاه زیباییشناسانهٔ خاص در حوزهٔ تلفیق شعر و موسیقی ست (مثلا دید ملیسماتیک)، چون هنوز نسبت یک به یک هجا به نت در این اثر وجود دارد و حتی همان قواعد کلیشهای تقید ریتمیک به وزن شعر، در اکثر لحظههای این آلبوم رعایت شده است. هرچند خود قمصری در مصاحبهاش با برنامهٔ “دستان”، این ایرادات را کم اهمیت میشمرد، اما به هیچ روی نمیتوان داعیهٔ آهنگسازی بر روی اشعار نیمایی و سپید را داشت و این مسائل را کمرنگ انگاشت.
از خصوصیات جالب این قطعه، فضاسازی هاییست که با استفاده از آواز و گسترههای صوتی گوناگون خوانندگان، در تلاش برای بیان تصویریتر شعر، مورد استفاده قرار گرفته است. برای مثال، در اجرای “میوزد از سر امّید نسیمی”، همزمان به وسیلهٔ آواز، در دانگی متفاوت (که در این دانگ متفاوت، فاصلهٔ بیش طنینی آواز اصفهان واقع شده است) با دانگی که شعر در آن اجرا میشود، تصویری از “نسیم” به دست داده میشود. اجرای نتها با حالت لگاتو و فاصلهٔ بیش طنینی موجود در این دانگ، از نظر ذهنی، تقریب بیشتری به صدای آشنای زوزهٔ باد دارد و این همراهی را شاید بتوان تمهیدی بازنمایانه برای تداعی باد دانست.
نکتهٔ دیگری که در این قطعه و برخی دیگر از قطعات علی قمصری به چشم میخورد، تلاش او برای تنوع دادن در شکل ریتمیک جملات است. علی رغم اینکه این مساله بیشک میتواند موجب غنیتر شدن یک قطعه شود، میتواند در لحظاتی، حالتی تحمیلیتر به خود گیرد.
نمود واضح این مورد آخر، جملههای فراوانی در بخشهای با کلام آثار قمصری ست که با حالتهای مقطع و استکاتو وار، با سکته در ریتم قطعه به وجود میآیند.
۱ نظر