سخن، نو آر که نو را حلاوتیست دگر*
کنارهگیری فخرالدینی از رهبری ارکستر موسیقی ملی ایران در سال ۸۸ فرصت خوبی به او داد تا نوشتههای پراکندهی خود و از همه مهمتر خاطرات خود و همسرش را سر و سامانی دهد و آثار مکتوب دیگری از خود به جا بگذارد. فخرالدینی در گذشته نیز تنها به آهنگسازی مشغول نبوده و گاه دغدغهها و یافتههای خود را نیز منتشر کرده است. سلسله مقالههای «ریتم در موسیقی ایران» در شمارههای ۱۱۱ تا ۱۱۷ مجله موسیقی در سال ۱۳۴۶، مقالهای در مورد شیوهی ثبت و نگارش الحان موسیقی عبدالقادر مراغهای در جلد سوم کتاب ماهور در سال ۱۳۷۲، مقالات دیگری در شمارههای مختلف فصلنامهی ماهور و موارد دیگر، گواه این مدعا هستند. اما بیشک دههی نود شمسی برای فخرالدینیِ مؤلف جایگاه ویژهای دارد چرا که بین سال های ۹۰ تا ۹۴ چهار کتاب از او به چاپ رسید. یادداشت حاضر مروری است کوتاه بر فحوای این چهار اثر مکتوب از فرهاد فخرالدینی:
«شرح بینهایت»
کتابیست جذاب و پر از لحظههای جالب و تأثیرگذار. یک اتوبیوگرافی خاص؛ از این منظر که قلم دو شخص، پیکرهی آن را ساخته است. متن کتاب، ترکیبی از خاطرات آزرم و فرهاد فخرالدینی است که وقایع را در دو زمان مختلف و از زبان این دو شخص روایت میکند. تنوع شخصیتها و وقایع، در کنار زبان ساده و صمیمی کتاب باعث شدهاست تا کتاب ملالآور و خستهکننده نباشد و خواننده را حسابی مشغول میکند و به درون دنیای خویش میبرد.
نوشتههای آزرم، همسر فقید فرهاد فخرالدینی، مربوط به زمان وقوع رخدادهاست که بعدها نوشتههای فخرالدینی نیز لابلای آن افزوده شدهاست. این افزودهها از خاطرات کودکی فخرالدینی در آذربایجان شروع و در ادامه، آنجا که به دورهی آشنایی او با شاگرد ویولون خود، آزرم میرسد، به نوشتههای او گره میخورد. همچنین این کتاب به لحاظ تاریخی نیز با اهمیت است و رویدادهای مهمی از تاریخ معاصر موسیقی ایران را از زبان یکی از آهنگسازان شناختهشده و مردمی این روزگار بازگو میکند. فخرالدینی را عارف و عامی میشناسند و دلیل این امر هیچ نیست جز موسیقی او. شاید بین موسیقیدانان ما جزو انگشتشمارانی باشد که خیلیها که اصطکاک چندانی با دنیای موسیقی بطور جدی ندارند نیز او را میشناسند.
سازآرایی خوشصدا، ذوق مصفا، نظم ذهنی، ملودیهایی روان و پالوده و در مجموع سهل و ممتنع بودن کمپوزیسیوناش ویژگیهای برجستهی کار او هستند که حاصل آن با گذشت زمان و بیشتر و بیشتر شنیدهشدنشان، در حافظهی جمعی ایرانیان این روزگار خوش نشسته است. آثاری که هنوز، زمانی که بعد از سالها، هفتم خرداد امسال در مجتمع آسمان فرهنگستان هنر، روز بزرگداشت ایشان، در قالب یک کوارتت اجرا شد، همه را ذوقزده کرد. موسیقیای که تار و پود وزین آن هنوز با صلابت است.
موتیفهای ساده اما نافذی که خاستگاهشان را میتوان در سطر سطر «شرح بینهایت» جست.
بوعلی: ،
سربداران: و بسیاری دیگر از ساختههای او. هرچند ژانر این آثار و بر قامت یک سریال خوب نشستنشان در توفیق کار فخرالدینی بیتأثیر نبوده اما چند سریال، برای چهار دهه به هیچ وجه زیاد نیست و خوب میدانیم که خیلیهای دیگر نیز این فرصتها را داشتهاند و این ذوق موسیقایی فخرالدینی بوده که هر یک از این فرصتها را غنیمت شمرده است تا نام خود را در تاریخ موسیقی ایران ثبت کند. تنها نکتهای که میخواهم در این مجال در مورد این کتاب اضافه کنم این است که کاش چنین کتاب ارزشمندی، پایان بهتری داشت؛ متناسب با دیگر بخشهای کتاب. شور و حال و جذابیت کتاب هر چه پیش میرود و به پایانش نزدیکتر میشود رو به افول میگذارد. صحبت از یک حیات پر تب و تاب، به اندازهی کتابی پانصد صفحهای، با اخباری از کار و تعطیلی ارکسترها و چند صفحهی روزنامه و تصویر چند خوانندهی تازهکار، معلق میماند و …
*مطلع قصیدهای از فرخی سیستانی: فسانه گشت و کهن شد حدیث اسکندر/ سخن نو آر که نو را حلاوتیست دگر.
۱ نظر