گفتگوی هارمونیک | Harmony Talk

بررسی جنبش احیای موسیقی دستگاهی در نیمه سده‌ حاضر (۷)

از آن‌جا که تقریبا تمامی مراکز و شوراهای تصمیم‌گیری موسیقی در اختیار احیاگرایان بود، جنبش احیا -دستکم در آن سال‌ها- ماهیتی رسمی یافت. با توجه به تعریف لیوینگستُن از احیا، می‌توان گفت در ایران یک جنبش ذاتا مخالف خوان بر اثر اتفاقی که اصلا موسیقایی نبود و ربطی هم به خود جنبش نداشت، تبدیل به نگاه رسمی شد، در نتیجه برای این جنبش نیز احتمالا همان اتفاقی افتاد که برای دیگر جنبش‌های مخالف فرهنگی که در موضع رسمی قرار می‌گیرند، رخ می دهد۱۸؛ یعنی احتمال گم شدن هدف احیا، چرا که دیگر هیچ نیروی معارضی باقی نمی‌ماند که سنت در مقابل آن نیاز به حفاظت داشته باشد.

و سرانجام در پایان این احیا نیز مانند مدل لیوینگستُن درست زمانی که احیا‌گرایان احساس می‌کردند “دیگر توجه مفرطی به اصالت در کار نیست و بیشتر احیاگران احساس می‌کنند که سنت محدود کننده‌تر از آن است که نقطه مرجع محسوب شود”(لیوینگستُن ۱۳۸۴) به پایان می‌رسد و طبق مدل به جریان‌های مختلفی تجزیه می‌شود، در این میان، سه گونه جریان را می‌توان به وضوح تشخیص داد:

۱. جریان‌هایی که به کلی با احیا قطع رابطه می‌کنند و رو به نوگرایی می‌آورند.

۲. جریان‌هایی که در میانه می‌مانند و دست به ترکیب سنت احیا شده با عناصر غیر سنتی می‌زنند.

۳. گروه‌هایی که به احیایی سختگیرانه‌تر معتقد می‌شوند و سعی می‌کنند سنتی هر چه خالص‌تر بیابند.

در ایران نیز پایان جنبش بسیار شبیه مدل لیوینگستُن است، اما به دلیل این که هنوز دوره‌ی پایانی جنبش به فرجام نرسیده و زمان درازی از آن نگذشته است، نمی‌توان تحلیلِ تاریخیِ درستی ارائه داد، بنابراین فقط به ارائه‌ی مثال‌هایی از گفته‌های موسیقیدانانی که روزی در جنبش احیا شرکت داشتند، بسنده می‌شود.

“برخورد خشک و غیر طبیعی ذوق هنرجو را از بین می‌برد… همیشه کسانی بیش از حد می‌خواهند همه چیز را برابر با اصل ارائه دهند، که دیگر خلاقیتی ندارند و تنها دنبال اصل می‌گردند”(علیزاده، حسین در شهرنازدار ۱/۱۳۸۳: ۳۲)؛ ایرانیک‌ها از این مقاله است.

“من کم‌کم در ذهنم به این نتیجه می‌رسیدم که صد البته قرار نیست تکرار یکی از استادان قدیمی باشم، دوست دارم تجربیات آنها را بیاموزم، اما حرف و کلام خودم را پیدا کنم.”(علیزاده، حسین در شهرنازدار ۱/۱۳۸۳: ۱۹)

“… دانش امروز را شناخت موسیقی گذشته می‌سازد، به نظر من ارزش را باید حفظ کرد و چیزی که ارزشمند است تنها به سبب قدیمی بودن آن نیست. موسیقی گذشته ما به این خاطر که قدیمی است ارزشمند نیست، بلکه خود حاوی ارزش است.”(طلایی، داریوش در شهرنازدار ۳/۱۳۸۳)

“من به عنوان سه‌‌تارنواز مثل درویش‌خان نماینده‌ی یک موسیقی سنتی نیستم و دنیای من یک دنیای گسترده‌تری‌ است. من چه بخواهم و چه نخواهم در این انقلاب مخابراتی که در دنیا اتفاق افتاده قرار دارم، ولی سعی می‌کنم در این ارتباطات اعتقاد، ملیت و ادبیات فارسی درون خودم را حفظ کنم.” (لطفی، محمدرضا در تنکابنی؛فرزین ۱۳۸۴)

“برومند بی‌آن‌که کمترین تغییری را جایز بداند، در ضرورت پیروی از ارزش‌های سنتی موسیقی ایرانی ، بسیار سخن می‌گوید. استاد که در جوانی با اشتیاق فراوان چشم به ابتکارات درویش‌خان داشت، امروز با نظر انتقادی با بدعت گزاران رویارو می‌شود.”(نتل، برونو در کریمی ۱۳۸۰: ۲۰۵)
شاید این گفته‌ی نتل درباره‌ی برومند را، به دلیل آن‌که برومند درست در سال‌های اوج جنبش درگذشت، نتوان به عنوان سندی برای وضعیت نهایی جنبش در نظر گرفت اما از این رو که نشانه‌هایی از سخت‌تر شدن مواضع احیاگرانه را به همراه دارد قابل توجه و تامل است.

در این نمونه می‌بینیم چگونه شخصیتی که آثارش در ابتدا در دایره‌ی مورد قبول احیاگران قرار داشت در اثر تنگ‌تر شدن این دایره، بیرون از حوزه‌ی مورد قبول قرار می‌گیرد.

اگر نمونه‌های بالا را با نظر احیاگران در سال‌های آغازین جنبش مقایسه کنیم، به تشابه زیاد پایان کار جنبش احیای موسیقی سنتی ایران با مدل نظری لیوینگستُن پی می‌بریم.

پانوشت:

۱۸. بررسی این موضوع نیاز به انجام یک پژوهش مستقل دارد و در این مقاله فقط به عنوان یک حدس ارائه شده است برای آگاهی از برخی نظرات دیگر رک. (شهرنازدار ۱/۱۳۸۳ مقدمه).

آروین صداقت کیش

آروین صداقت کیش

متولد ۱۳۵۳ تهران
منتقد و محقق موسیقی

۱ نظر

بیشتر بحث شده است