چرا سراغ افرادی مثل بیگجه خانی نمیروید که قطعات شسته رفته تری دارد؟
قطعات خالقی هم شسته رفته است منتها برای یک ساز نبوده. ببینید، هنرجویان سنتور که شروع به یادگیری این ساز میکنند حتما که قصد استاد شدن ندارند، ۸۰% هنرجویان وقتی ساز را شروع میکنند، می آیند تا ببینند که اصلا این ساز را دوست دارند، ندارند! کم کم ادامه میدهند و از هر ۲۰ یا ۳۰ هنرجو یکی می مانند، بعد از یک سال ۵۰ درصد و بعد از دو سه سال ۷۰ درصد هنرجویان ساز زدن را رها میکنند؛ بهانه ای که میشود با آن باعث لذت بردنشان از موسیقی شد، بوسیله موسیقی های خوبی است که آنها میشناسند و دوست دارند، کسی که یک سال ساز زده مثلا از آقای بیگجه خانی چند قطعه شنیده؟! یا چقدر لذت میبرد از آن قطعات؟ ولی مثلا تمایلش به “بهار دلنشین” آقای خالقی بسیار بیشتر است و دوست دارد این قطعه را بزند و بگوید این را میتوانم بزنم. حالا اگر پیشرفت کرد آن قطعات را هم میزند…
ولی این عادت میشود برای او که قطعاتی که برای ارکستر نوشته شده را با ساز بزند و این اتفاقی که الان مثلا “تا بهار دلنشین” را با یک گروه بزرگ به صورت یونیسون میزنند، تشدید میشود.
خوب این بهتر است از اینکه هیچی نباشد! باز یونسون زدن از نزدن بهتر است! ولی اگر من بیگجه خانی را بنویسم فکر میکنید چقدر تمایل دارند بزنند؟ من میتوانم سر کلاس دو سه قطعه از ایشان را درس بدهم ولی هنرجوی مبتدی باید علاقه هم داشته باشد به قطعه ای که میزند. من اعتقاد دارم تدریس زوری نیست! شاید ۲۰ ۳۰ درصدش حکم استاد باشد ولی هنرجو با علاقه به سمت ساز آمده نه با زور پس دنبال قطعاتی که علاقه دارد هم میرود.
من بیگجه خوانی را هم خواهم نوشت ولی برای هنرجویان سطح بالاتر، من اول از مبتدی ها شروع میکنم و به آنها هم میرسم. وقتی ۶ یا ۷ سال ساز زدند از قطعه ای مانند “تا بهار دلنشین” لذتشان را بردند حالا آماده اند برای زدن قطعات پیشرفته تر را اجرا میکنند؛ من میگویم باید همه جور قطعه داشته باشیم و هر کلام خورنده های خاص خودشان را دارند! به قول استادم آقای دهلوی هر کسی خوراکی دارد.
این قطعاتی که نوشتید همه برای دوره ابتدایی بوده است، قطعات دوره عالی شما چیست؟
قابل توجه به آنهایی که به موسیقی کلاسیک علاقه مند هستند، ۲۰ قطعه را که با سنتور بسیار زیبا و تکنیکی هستند تنظیم کردم که نت نویسی شان هم تمام شده است.
آیا از نظر منطق سونوریته ساز و تکنیک، تطابق لازم را با قطعه غیر ایرانی دارد؟
نه تنها بسیار زیبا روی این ساز نشسته بلکه بعضی از آنها به نظرم با سنتور زیباتر هم شده اند. البته سلیقه ای هم هست ولی فکر میکنم خیلی ها از این تنظیم بیشتر از تنظیم اصلی اش خوششان بیاید!
سنتور محدودیت های از نظر کوک دارد که به دسته تنظیم کننده را میبیندد ولی در بین آثار بی شمار آهنگسازان موسیقی کلاسیک قطعات زیادی میتوان یافت که روی سنتور زیبا باشد و واقعا سخت است، خود من هم که سالها آنها را زده ام برای ضبط باید یک روز روی یک قطعه کار کنم تا بتوانم تمیز ضبط کنم.
کسی که دوره عالی سنتور آقای پایور را زده است چقدر طول میکشد که یک قطعه سنگین تکنیکی از آقای اردوان کامکار را خوب دربیآورد؟ مثل قطعه شور پایانی ماهی برای سال نو و …
ببینید! این که بگوییم هر کسی که دوره عالی را زده و در سطح عالی سنتور نوازی است جای شک و شبهه دارد! چراکه کسانی هستند که تمام کتابهای مربوط به هر ساز را تمام میکنند ولی آخر یک موزیسین از آب در نمیآیند. شاید آن استعداد نهای را برای اجرا خیلی خوب ندارند، درست است که تمام دوره ها را گذرانده اند و تایید استاد را هم گرفته اند ولی آخر به عنوان نوازنده شاخص شناخته نمیشوند و ادیت شخصی هم ندارند و هرچه یاد گرفته اند را فقط تحویل میدهند. تکنیک پیشرفت میکند ولی استعداد نهایی موسیقی در آنها نبوده است.
حالا من کسی را میگویم که استعداد متوسطی دارد و دوره عالی را هم زده است…
خوب میتوانیم اینگونه بگوییم که کسی که قطعات را در تمپوی اصلی زده و هیچ اشکال تکنیکی ندارد…
خوب باز این سئوال مطرح است که آیا کسی که قطعه اردوان کامکار را میزند واقعا سونوریته اردوان را دارد یا نه! ممکن است کسی که به سبک پایور سنتور زده قطعه اردوان را بزند و بگوید سونوریته من بهتر از اردوان است ولی خود آقای اردوان کامکار این اعتقاد را نداشته باشند و بگویند نخیر سونوریته من بهتر است.
پس اینجا این بحث وجود دارد که با سلیقه چه کسی بسنجیم؟ چه گوشی دارد قضاوت میکند؟ گوش سنتور نواز سبک اردوان؟ گوش نوازنده ویولون؟ گوش نوازنده پیانو؟ ولی اگر منظور این باشد که قطعه آقای اردوان را با سونوریته خود ایشان اجرا کنیم، که در واقع نظر من هم همین است، دیگر سلیقه آقای اردوان ملاک است که ایشان به عنوان سازنده این قطعه باید تعیین کنند که قطعه من چگونه سونوریته ای داشته باشد.
آن نتها با آن سونوریته متولد شده است و این دو جدا از هم نیستند، ایشان با تکنیک مخصوص خود این قطعات را بوجود آورده اند.
ممنون از صحبتهای خوبتون.بیشتر هنرجویان سنتور به غیر از قطعات استاد پایور و احیانا مشکاتیان با اهنگهای زیبای موسیقی کلاسیک ایرانی بیگانه اند.در حالیکه مثلا در تار اینگونه نیست.این اواخر هم خانم مینا افتاده و همچنین شما آقای ضرابی کتابهای مفیدی در این زمینه منتشر کردید که بسیار مفیداست.البته منظور من “هنر جویان مبتدی و متوسطه” است.وگرنه بحث نوازندگان حرفه ای سنتور که توانایی تنظیم قطعات را دارند جداست.
امیدواریم باز هم مقالات مفید شما را در سایت ببینیم.
بسیار مفید و کارامد بود مرسی.من عاشق سنتور ودفم ودستی هم تو شعر دارم واز متن لذت بردم ولی چیزی که بیشتر توجهم رو جلب کرد تشابه اسم و فامیلم با خانم مینا ضرابی بود به هر حال ۱ افتخاره.
واعا جالبه دستتون درد نکنه من که از وبلاگتون لذت میبرم خیلی خیلی خیلی ممنون از مطالبی که میزارید تو سایت
کاملا موافقم…باید ببینیم که شنونده سونوریته پایور را میپسندد یا اردوان….و یا اصلا نوازنده مثلا کمانچه است…..از نظر سرعت و اجرای قطعه احتمال زیادی دارد که یک فارغ التحصیل دوره استاد پایور بتواند قصعات اردوان را بنوازد…و لی در سونوریته…حتما اختلاف نظر هایی دارند…ولی در کل فکر کنم برای قطعات اردوان باید تمرینات متفاوت تری را هم انجام داد…با سپاس از دوستان
با این ایده که هنر آموزان مبتدی لازم دارند قطعاتی را که دوست دارند را هم در بین دوره کارکنند خیلی موافقم. خود من اگر اساتیدم چنین کاری را می کردند سنتور را ول نمی کردم. خسته شده بودم از اجرا های کسل کننده ای که به نظر می رسید هیچ وقت نمی رسم به جایی که یک قطعه آشنا بزنم.
بنده بسیارعلاقهمندبه سنتور هستم حدود هفت سال هست که بیگیر میباشم و سه سال هم است که اموزش اکادمیک ان را شروع کرده ام.در عین حفظ مسیر خود در یادگیری سبک سنتی تمایل زیادی به اشنایی با سبک کلاسیک را هم دارم(شبیه سبک اقای اردوان کامکار) من استعداد درخشانی در سنتور ندارم ولی علاقه وبشتکار فراوانی برای بیشرفت در این زمینه دارم.همچنین خود را در نوع تمرین کمی سردر گم احساس میکنم.لطفا بنده را در این زمینه راهنمایی نمایید.با تشکر سهراب