چیزی درباره سیبلیوس وجود دارد، اینکه تا حدی غیر عادی و دیوانه بوده است، آیا این حقیقت دارد، شما چیزی در این باره می دانید؟
در باره سیبلیوس بسیار مطالعه کرده ام، بعضی ها می گویند که او همیشه چهره تاریک و تلخی داشته است، چون هیچ گاه لبخند نمی زده. من این تجربه بسیار جالب را زمانی که ۱۳ ساله بوده ام داشتم، من به فنلاند رفتم، در اوج زمستان و هوا به شدت سرد بود، برف فراوانی بود، به آنولا رفتم جایی که خانه سیبلیوس در آنجا بود. جایی کاملا دورافتاده بود، فقط جنگل و برف، درخت و دریاچه، بسیار زیبا اما ساکت و خلوت و بسیار در آرامش. من فکر کردم خب اینجا همانجایی است که او آهنگهایش را می سازد، سمفونیهای فوق العاده اش و کنسرتو ویولون … اینجا جایی است که شاهکارهای او متولد می شوند.
من کتابی کوچک درباره آنولا نیز به دست آوردم که در بخشی از آن گفته شده بود که سیبلیوس اجازه نمی داد که در خانه او جریان آب باشد زیرا باعث مزاحمت او را در هنگام ساختن آثارش و اندیشیدنش می شد.
دختران او مجبور بودند برای آوردن آب به منطقه دیگری که نصف مایل از آنجا فاصله داشت بروند. با خودم فکر کردم، این شخص واقعا در سکوت به سر می برده، وقتی پس از آن به قطعات او نگاه می کنید، شیوه ای که در ابتدا با آن شروع می شود بسیار درخشان و زیباست.
اما در عین حال منزویست و در هنگام نواختنش تنهایی موجود در آن را حس می کنید و به تدریج، اوج و هیجان آن را می سازد، زمانی که هر ارکستری و هر سازی آن را با یکدیگر می نوازند، شما به شدت هیجان زده می شوید و می خواهید تا آخر جان آن را بنوازید، حقیقتا دیدن نوع زندگی او به شناخت من نسبت به او کمک کرد.
آیا نوسانهایی که در شخصیت او وجود دارد در موسیقی او نیز دیده می شود؟ آیا ممکن است کارهایش در حالتی بسیار هیجان زده و حالتی دیگر افسرده باشد؟
در واقع بعضی افسرده اند، بعضی از آنها بسیار سرد و منزوی هستند، اما زمانی دیگر بسیار عاشقانه، گرم و غنی است. به یاد می آورم زمانی که در برلین بوده ام و با مجمع موسیقی برلین در حال ضبط بودم، تا آن زمان تنها ابتدای موومان دوم را نواخته بودم، بخش زیادی از آن روی سیم سل است و من از ته قلب کوچکم با اجرای ویبره بسیار زیاد آنرا می نواختم و سپس در هنگام تمرین، کلارینت ها مومان دوم را آغاز کردند و خیلی ساده بود، خیلی زیبا اما نه زیاد ماهرانه و من تصور کردم شاید این همانطور است که باید باشد.
ما آن شب کنسرت دادیم و آن برنامه یکی از متین ترین و زیباترین اجراها بود. فکر می کنم خیلی با قدرت بود، فقط برای آنکه خودمان را مجبور نکرده بودیم بلکه برای دل خودمان می نواختیم و فکر می کنم این یک قدرت در وجود ما است.
چکار می کنید، زمانی که سرعت را بالا می برید برخلاف آنچه فکر می کردید؟ “این آرام نیست، افسرده یا وحشی است. مردی دیوانه آن را نوشته است!”
صفحه اول موومان سوم، دیوانه وار است، قطعا! یعنی سیبلیوس تمام تکنینهای شناخته شده برای بشر را در صفحه اول می گنجاند که بسیار از هم متفاوتند! وزنهای پیچیده، آرپژها، گامها و آن ریتم فوق العاده ای که در زیر صدای ارکستر نمایان می شود…
من شخصا او را دیوانه نمی نامم، فکر می کنم به شدت هیجان انگیز است و همچنین بسیار جالب است زیرا از ابتدای موومان سوم تا انتهای آن دقیقا یک سرعت را حفظ می کند. آثارش هیچ گاه سست نیستند و ریتم و سرعتی بالا و همیشه کنترل شده در آنها حفظ می شود، اما هیچ وقت کند نمی شوند، همیشه سخت گیرانه و محکم بسان ارتش اند.
هر ۴ تا مقاله بسیار بد ترجمه شده.این چه جور جمله بندی ایه؟!
اصلا بد ترجمه نشده.مرسی