از اینرو در زمان اجرا میتوان با بغلدستی گپی هم زد، چون صداهای مزاحم در فضای آکنده از صداهای بلند موسیقی محسوس نیستند. بهعبارت دیگر، شنوندۀ چنین کنسرتهایی، حساسیّت لازم برای شنیدن و درک و دریافت موسیقی را بهدست نمیآورند و برای ایشان ناشناخته است و این تأثیری است که معماریْ میتواند بر درک موسیقایی جامعه بگذارد. بهعبارت دیگر «کنسرت موسیقی ایرانی» تا حدودی به «دیسکوتیک» که محلّی است برای شادی و رقص همراه با موسیقی، شبیه میشود؛ بهویژه این که سازهای کوبهای همیشه عضو لاینفکِ هر گروهی یا تکنوازی هستند. این نبود حساسیّت در خصوص کیفیت صدا سبب میشود که دوستداران موسیقی ایرانی اغلب در خانههایشان همْ از دستگاههای ارزانقیمت صدادهی استفاده کنند و دغدغۀ کیفیّت صدا نداشته باشند؛ در حالی که کیفیّت صدا در تأثیرگذاری موسیقی سهم مهمّی دارد.
در مورد شکل و شمایل سالن، فارغ از مختصات اکوستیک، فضایی که من در ذهن دارم، فضای ملکوتی مسجد شیخلطفالله در اصفهان است که به احتمال قوی کیفیّت اکوستیک خوبی هم دارد. شاید بتوان روزی امتحان کرد. امّا اگر قرار باشد سالن جدیدی ساخته شود، نکاتی که من لازم میدانم اینهاست:
۱- شنوندهها و نوازندهها ارتباط بصری راحت داشته باشند. راحت و خوب همدیگر را ببینند. در فضای مسجد که اشاره کردم لازم است که نوازندهها بر بالای تختی حدود یک تا یکونیم متر بالاتر از سطح سالن قرار بگیرند که خوب ببینند و خوب دیده شوند.
۲- فرم نشستنِ شنوندهها به گونهای باشد که شنوندهها دور نوازندهها قرار بگیرند. صفبندی نشیمنگاهها خطّی نباشد، بلکه بهتر است منحنی و دایرهوار باشد تا احساس «به دور نوازندهها نشستن» در یک فضای صمیمی و خودمانی حاصل شود.
۳- ابعاد و اندازۀ سالن، در رابطه با مختصات اکوستیک و سازهای موسیقی ایرانی تعیین شود. سالن موزارت در کنسرتهاوسِ وین حدود ۷۰۰ نفر جا دارد و من یک بار در این سالن با گروه «شیراز»، بدون میکرفون و بلندگو اجرا کردهام. تجربۀ خوبی بود و فضا صمیمی و خودمانی. این اندازۀ حدود ۷۰۰ نفر برای گروه سازهای ایرانی – بدون تقویت- احتمالاً مناسب است؛ اما در این زمینه به کمک مهندساین اکوستیک و تحقیقات آنها نیاز است. سالن کوچک کنسرتهاوس (سالن شوبرت) حدود ۳۶۰ نفر جا دارد و برای تکنوازیها مناسبتر است. سالن بزرگ کنسرتهاوس که ۱۸۶۵ نفر جا دارد برای ارکسترهای سمفونیک مناسب است. به عبارت دیگر اندازۀ سالن با نوع موسیقی و سازهای مورد استفاده ارتباط دارد.
آیا تا به حال تجربۀ دانستن معماری به شما کمک یا ایدهای در آفرینش یا اجرای موسیقی داده است؟ اگر بخواهید اثری موسیقایی یا اثری معماری بیافرینید و از معماری یا موسیقی در آنها، به هر نوعِ ممکن، الهام بگیرید، چگونه چنین کاری انجام میدهید؟
این سئوال مربوط است به رابطۀ موسیقی با معماری و تأاثیرپذیری آنها از یکدیگر؛ این ارتباط از دیدگاههای مختلف قابل بررّسی است و مقولهای است گسترده، با سابقۀ تاریخیِ مفصّل و مقالهها، کتابها و مطالعات چندی در این زمینه موجود است. اما من در اینجا از آن میان به دو نکته که به نظر من بیشتر با سؤالهای طرح شده در ارتباط است میپردازم.
۱ نظر