شناسایی کامل دستگاه خانه آنگاه لازم میشود که خریدارْ خانه را برای سکونت و زندگی خود و خانواده و نسلهای آیندهاش بخواهد. در این صورت علاوه بر جدولهای گفته شده، لازم است که یک کارشناس مهندس ساختمان خانه را بررسی کند، گچکاری ها و سقفهای کاذب را بشکافد، تا جنس مصالح و سازۀ ساختمان شناخته شود و معلوم شود که کدام دیوارها و ستونها حمال هستند و کدام اندام ها تزئینی و قابل جابجایی، چه امکاناتی برای تغییر و تکامل احتمالی موجود است تا نسلهای جوان بتوانند فضاهایی مطابق با خواستههای خودشان ایجاد کنند تا ایشان هم بتوانند در آن خانه در رفاهْ سکونت کنند و مجبور به نقل مکان به آپارتمانهای نوساز – [یا مثلاً گامهای] ماژور و مینور – نباشند.
در این نوع شناسایی، فضاهای موجود و دستگاهها و ردیفهای موسیقی، پدیدههای جامد و غیرقابلتغییر نیستند. ساکنین خانه میتوانند هنرمندان خلّاقی باشند که در همین خانۀ قدیمی فضاها و آثاری نو و معاصرکه جوابگوی نیازهای نسل جوان است، عرضه کنند، بدون اینکه خانه منهدم شود و من تلاش کردهام نمونۀ این نوع پژوهش را درکتاب «موسیقی ایرانیشناسی» ارائه دهم.
این دو نوع پژوهش و شناسایی که اوّلی نوعی قومموسیقیشناسی (اتنوموزیکولوژی) و دومی موسیقیشناسی سیستماتیک بود، متاسفانه کمترین فضا را در پژوهش به خود اختصاص دادهاند. فضای اصلی و عمدۀ شناسایی در تصرّف ساکنین خانه است.
در وهلۀ اوّل کاملاً منطقی به نظر میرسد که خریدار برای شناسایی خانه از ساکنین خانه که عمری در آن خانه بسر بردهاند و از همهکس به آن نزدیکتر هستند پرسوجو کند. مراجعه به آرا و نظریات ساکنین خانه یا موسیقیسازان و ردیفنوازان و استادانِ اهل فن برای شناسایی «دستگاه موسیقی» در هرحال و برای هر نوع شیوۀ پژوهش لازم است، امّا ساکنین خانه طبیعتاً با خانه رابطهای عاطفی و عاشقانه دارند.
بنابراین عجیب نیست که در این حیطه با گزارشهای متنوّع، ضدّونقیض، احساسی، عامیانه و غیرکارشناسانه روبرو میشویم. اصولاً ساکنین خانه بر این باورند که خانه را – البته هریک به نوعی –دقیقاً میشناسند. بنابراین به دنبال پژوهش نیستند.
آندسته که توانستهاند نظریّات خودشان را – دربارۀ شناسایی خانه – بنویسند، تا حدوی به آنها نظم و ترتیبی هم بدهند و احتمالاً برای بهبودی فضاهایی که – به نظر ایشان – کموکسری دارد، پیشنهادهایی هم بدهند، این نظرپردازی (با نظریه پردازی – به معنای تئوری پردازی – متفاوت است) را با عنوانهایی مانند «مبانی نظری»، «تجزیه و تحلیل»، «تئوری»، یا «دستور» در نوشتههایی چاپ و منتشر کردهاند.
این نوشتهها در عین حال که نشانۀ عشق و علاقۀ عاطفی و احساسی نویسندگان به خانه هستند، نشانۀ کماطلاعی ایشان از پژوهش و مبانی علم و تئوریپردازی هم هست.
۱ نظر