یکی از دلایل دیگر ساده تر کردن این قطعات بود برای هنرجویان سنتور که بتوانند به راحتی آن را اجرا کنند و در اجرای آن مشکلی نداشته باشند. این قطعات به خاطر زیبایی شان مورد علاقه هنرجویان است ولی اگر نت آنها نباشد شاگرد با گوش به شکل نادرستی آنها را مینوازد.
نتی که شما منتشر کردید با نتی که سالها پیش آقای ارشد طهماسبی منتشر کردند چند درصد تفاوت دارد؟
بدون شک اصل مطلب نباید تغییر کند و باید به نوشته درویش خان وفادار بود ولی خود به خود به خاطر تبدیلی که بوجود آمده، مضرابها مانند تار نیست، مخصوصا در زینتها. اگر شما بخواهید باید یک نگاه تفاوت را تشخیص دهید از نظر تصویری ۴۰ تا ۵۰ درصد متفاوت است با نوشته آقای طهماسبی برای تار. همانطور که گفتم این قطعات به زبان سنتور درآمده و سعی شده با سنتور خوش صدا و روان باشد. حتی گاهی به خاطر اینکه پایه چهارمضراب در جای مناسبی نبوده، گام را تغییر دادم تا شکلی طبیعی بیابد.
فکر میکنید کتابهایی که مربوط به تار و سه تار هست و در اصل برای ساز دیگری بوده و بعد برای این سازها تنظیم شده، چه نسبتی دارند به کتابهای سنتور؟
شاید دو برابر زیادتر باشند! البته نباید فراموش کرد که قطعه ای که برای ویولون ایرانی یا کمانچه نوشته شده با ۵ تا ۱۰ درصد تغییر میتواند برای تار و سه تار مناسب شود ولی کاراکتر سنتور با این سازها بسیار متفاوت است.
شما می توانید یک نت را با ریز روی سه تار بنوازید و روی آن ویبراسیون و گلیساندویی مشابه سازهای کششی ایجاد کنید ولی در سنتور این عمل به خوبی امکان پذیر نیست. به همین دلیل تبدیل این قطعات مشکل تر است از تار و سه تار.
قطعه ای که برای ساز کششی است وقتی برای سنتور تنظیم میشود به کلی باید تغییر کند تا یک قطعه با ریز ممتد و بی روح نشود؛ پایه های مخصوص باید به کار گرفته شوند تا تنوع لازم بوجود بیاید و صدای ایجاد شده مشخص باشد که برای سنتور تنظیم شده. نه اینکه صداهایی بی ارتباط با سنتور که روی این ساز خوش صدا نیستند را بشنویم و یک باز نوازی کم رمق.
البته مشکلات نوازندگان مبتدی سنتور به این ختم نمیشود؛ یک هنرجوی سه تار از سال اولی که دست به ساز میبرد میداند که مثلا شور، ر داریم، دو داریم، سل داریم… ولی یک هنرجوی سنتور تا بخواهد این دستگاه ها و کوکها را بفهمد اقلا ۷ سال از عمر نوازندگی اش گذشته! کلا مسئله کوک در سنتور مشکل بزرگی است و اینکه ما بخواهیم مدام کوک عوض کنیم، هم برای استاد و هم شاگرد سخت است، بنابراین ساز را یک کوک میکنند، تا مدتها، هنرجو آن کوک را میزند…
حالا هنرجو میخواهد یک نت را خریداری کرده و بزند که میبیند سازش کوک نیست! حالا اگر من انتقال کوک را به هنرجو بیاموزم کار چند برابر مشکل میشود، چون هنرجو هیچ اطلاعاتی در زمینه گامها و کوکهای ساز ندارد.
کتابی که شما منتشر کردید از آثار درویش خان، آیا یک ورژن ساده شده از این قطعات است یا اینکه مانند کتاب آقای طهماسبی یک حد استاندارد دارند؟ نه در آن حد ساده نشده اند و حداقلی را رعایت کردم ام…
در حدی است که نوازنده آنها را کنسرت بدهد؟
کنسرت هم سطوح مختلفی دارد، تا چه کسی کنسرت بدهد، برای یک کنسرت رسمی به عنوان تکنوازی سنتور تا ۱۰ ۲۰ درصد قطعات قابل اجراست ولی بقیه را میشود تکنیکی تر هم زد. میشود باز هم سخت ترش هم کرد. قطعاتی مانند پولکا، رنگ ماهور و چهارمضراب ماهور هم در واقع ذاته مشکل تر هستند.
چه برخوردی داشتید با قطعه چهارمضراب ماهور که بعضی آنرا متعلق به صبا میدانند؟
من آن را به عنوان اثری از درویش خان نوشتم و در واقع به اعتبار رای آقای طهماسبی این قطعه را ساخته درویش خان نوشتم البته جاهای دیگر هم که جستجو کردم در این زمینه سندی پیدا نکردم و از آقای پایور هم روایتهایی شنیده بودم که باعث شد بنویسم منصوب به درویش خان. بعد از اینکه کتاب و سی دی منتشر شد، نواری را شنیدم که کسی میگفت، پایه های این چهارمضراب از درویش خان است ولی بست و گسترش از صبا است!
حالا اینکه کجا از درویش خان است کجا متعلق به صبا است هنوز مشخص نیست؛ بعضی از موسیقیدانان اعتقاد دارند هوش درویش خان در این حد نبوده که چنین پیچیدگی هایی را تولید کند بعضی دیگر هم در مورد صبا همین را میگویند! به هر حال این کار وظیفه من نیست، وظیفه من این بود که این قطعه را برای سنتور بنویسم تا هنرجویان از آن بهره ببرند. حالا ساخته درویش خان باشد یا صبا هنرجو قطعه را باید بزند و اصل آن است.
۱ نظر