از سال ۱۳۲۵ این ارکستر با هدایت پرویز محمود رسما تحت عنوان «ارکستر سمفونیک تهران» شروع به کار می کند و مرتضی حنانه در خاطرات خودش می نویسد: «شب ها به دلیل اینکه نوازندگان هر یک برای کسب به کاباره ها روی می آوردند، من و چند تن از دوستان به زور مانع رفتن آنها به کاباره می شدیم تا آنان را جمع کنیم تا تمرین ها را بتوانیم سر وقت با محمود شروع کنیم. این شده بود دغدغه شبانه من. پرویز محمود تا سال ۱۳۲۸ ارکستر را رهبری می کند و ناگهان در یک عصر غم انگیز خزان، به ما اطلاع دادند که همه ما به مهرآباد جنوبی برویم. من و چند تن از بچه ها به مهرآباد جنوبی رفتیم و دیدیم که محمود در آنجا از همه خداحافظی کرده و چوب رهبری را برای همیشه رها کرد.
بعدا از اینطرف و آنطرف جسته و گریخته می شنیدم که محمود به کار گل در آمریکا روی آورده و موسیقی را نیز سه طلاقه کرده ولی مهم این بود که محمود هنرمند قدر و قوی بود و آنچه مسلم بود، او ارکستر سمفونیک را به خوبی رهبری می کرد. بدین ترتیب بود که از سال ۱۳۲۸ تا ۱۳۳۰، روبیک گریگوریان به عنوان رهبر دائمی این ارکستر منصوب شد ولی تا اینکه او بتواند ارکستر را دوباره به همت ما سر رو سامان دهد چند وقتی زمان برد. روبیک گریگوریان اولین کنسرتش را در تاریخ ۸ دی ماه ۱۳۲۸ رهبری کرد. سمفونی پنجم اثر بتهوون، اورتور اگمونت اثر بتهوون، فاووست اثر گونو و سوئیت ایرانی ساخته خودش را در این برنامه اجرا کرد در حالی که همزمان رئیس هیات مدیره نیز بود.
در یک روز تابستان در سال ۱۳۳۰، او نیز راه محمود را پیش گرفت و به آمریکا رفت. از آن پس تا سال ۱۳۳۱ رسما رهبری دائم نداشته ایم ولی روبن صفاریان (Rubin Safarian) هنرآموز ویولون هنرستان عالی، ارکستر را تمرین می داد و می توان گفت که یک کنسرت در بهمن ۱۳۲۰ داده است.»
البته خود کاپل مایستر یا به عبارتی کنسرت مایستر ارکستر سمفونیک بود. در این کنسرت او اورتور کوریولان اثر بتهوون، سمفونی ناتمام اثر شوبرت، شبی بر فراز کوه سنگی اثر موسورسکی، منوئت اثر حنانه و دریاچه قو اثر چایکوفسکی، راپسودی مجار اثر لیست را اجرا کرد.
در اواخر سال ۱۳۳۰، مرتضی حنانه رسما به رای هیات مدیره ارکستر، به عنوان رهبر ارکستر سفونیک منصوب می شود. او در یک سال و اندی، در مقام رهبر ارکستر، دو کنسرت اجرا کرده که در یکی از آنها خانم تانیا آشوت، پیانیست ایرانی، شرکت داشته و کنسرتو می مینور برای پیانو و ارکستر اثر شوپن را اجرا می کنند. اورتور فیدلیو اثر بتهوون، سمفونی ۴۰ اثر موتسارت، فینلاندیا اثر سیبلیوس، رقص رنگرز ها و سوئیت شهر مرجان اثر حنانه در این کنسرت ها اجرا می شود.
در سال ۱۳۳۲ به علت برگزاری هزاره ابن سینا، دوباره ارکستر سمفونیک به همت مرتضی حنانه ولی این بار با بودجه رسمی دولت (که تا آنزمان حتی یک ریال هم برای ارکستر پول خرج نکرده بود) گرد هم می آیند تا جلوی مستشاران و خارجیان دعوت شده و حضار خارجی سالن به هیچ وجه کم نیاورند! (من دقیقا یادم است وقتی که اولین صحنه ها از این کنسرت را پدرم تعریف می کرد؛ انگار در تلویزیون به صورت زنده دیده باشم!)
او گفت: بالاخره آن روز فرا رسید ولی قبل از آن ما با بچه ها ۶ ماه سخت تمرین کرده بودیم. آن هم در هنرستان عالی موسیقی، ۶ ماه تمرین برای ۱۴ تومان! خب این عشق و علاقه بچه ها را نشان می داد ولی شخص من همواره با وزارت خانه درگیر بودم. من به آنها می گفتم که چرا حال که کنسرت خواهیم داشت به ما سالن نمی دهید؟ بله، این باعث نا امیدی هر انسان بزرگی که در آن روزها و در آن شرایط کار هنری می کرد بود ولی دوام و قوام اصل بزرگ حرفه ای بودن است.
مرتضی حنانه میخواست کشورش وکشور عقب افتاده ای نباشد.او میخواست موسیقی ایران را از این حالت بیابانی و سنتی در بیاورد.اولین هدف قاعدتا داشتن ارکستذ سمفونیکی بود که رسما ریر نظر وزارت فرهنگ و هنر اداره شود.تا آبروی کشور ما هم حفظ شود ونهایتا با همکاری دوستانش همین بچه ها بودند که ارکستر را ساختند وپایه گذار آنهم در واقع کسی بود که از همه بیشتر رنج این کار را کشید.او میخواست که ما بالا باشیم ولی انگار خیلی ها نمیخواستند که ما هم مثل سایر کشورهای بالا به این هدف برسیم.چنانچه من نعجب میکنم که پدرم که باید سر یکسال از ایتالیا برمیگشت چون از فرهنگ وهنر به او ابلاغ شده بود او اینکار را نکرد و ۷ سال بعد به ایران برگشت و با دستاورد بالا و همین وزارت خانه در سال ۱۳۴۰ ،به او کار نداد و او را در حد معلم هورن و سازشناسی هنرستان استخدام کرد…حقوق بازنشستگی مرتضی حنانه را در حد دیپلم پایین کشید.یعنی برایشان اصلا داشتن یک موسیقیدان بالا مهم نبود…و این تاسف دارد.هر چند کسانی هم پشت سرش صفحه میگذاشتند که از نزدیکترین دوستانش بودند..
وزارت فرهنگ و هنر پس از بازگشت استاد از ایتالیا در حق استاد حنانه ظلم کرد. ولی همین ظلم منجر به تاسیس و تولد ارکستر فارابی توسط استاد شد. ارکستر بی نظیری که بعد از انحلال هنوز جایش در موسیقی ایران خالی است.