واگنر در تبعید – شوپنهاور و خانم ماثیلده وسندونک (Mathilde Wesendonck)
واگنر دوازده سال بعدی زندگی خود را در تبعید سپری کرد. قطعه لوهنگرین (Lohengrin) را قبل از فرارش از درسدن به پایان برده بود و در تبعید، در نهایت ناراحتی به دوستش لیست (Franz Liszt) نامه ای نوشت و از او درخواست کرد تا در غیابش این اثر را اجرا کند. لیست صمیمانه دوستی خود را ثابت کرد و در آگوست ۱۸۵۹ در ویمار آن را برای اولین بار به روی سن برد و رهبری کرد. واگنر در تنگنای مهیبی قرار گرفته بود، دور افتاده از دنیای موسیقی آلمان و بدون هیچ گونه حقوقی که بتواند از آن صحبتی کند. قبل از ترک درسدن سناریویی نوشت که بعدها به قطعه بسیار مشهور “حلقه نیبلانگن ” (Der Ring des Nibelungen) تبدیل شد.
اپرای حلقه نیبلانگن به عنوان “حلقه دایره” نیز معروف است، مجموعه ای از چهار اپرا که از شخصیتها و عناصر اسطوره تئوتونیک (Teutonic myth ) به ویژه از دوران اساطیر نورسه (Norse mythology) الهام گرفته شده است.
اتمام این اپرا ۲۶ سال به طول انجامید و اجرای آن ۱۵ ساعت طول خواهد کشید، “حلقه نیبلانگن” از باشکوه ترین و بلند پروازانه ترین اپراهایی است که تاریخ موسیقی به خود دیده است. زمانی که واگنر به زوریخ آمد، دو اپرای دیگر نیز نوشت؛ “طلای رینه” (Das Rheingold) که در واقع قسمت اول اپرای حلقه نیبلانگن است و اپرای “ندیمه های اودین” (Die Walküre) قسمت دوم آن مجموعه می باشد. همسرش مینا (کسی که اپراهای وی را بعد از اپرای “رینزی” دوست نداشت!) دچار افسردگی بسیار شدیدی شد. واگنر احساس کرد قربانی بیماری عفونی و واگیر دار اریزپلس (erysipelas) شده و ادامه نوشتن برای او دشوار شد، با اینحال هیچ گاه از نوشتن باز نماند.
اولین نسخه مقاله های واگنر در زوریخ در همان سالهای اولیه اقامتش در آنجا به چاپ رسید که شامل مطالب فوق العاده ای بود درباره؛ آثار هنری آینده (۱۸۹۴) که در آن واگنر درباره اپرایی همچون؛ ” ترکیب هنرها” (Gesamtkunstwerk) توضیح داده بود که در آن تمام هنرها: موسیقی، شعر، رقص، هنرهای بصری و هنرهای نمایشی، یکی خواهند بود و زیبایی شناسی را توصیف می کرد که در نهایت در مجموعه اپراهای خود آن را به اجرا گذاشت. در نوامبر ۱۸۵۳ نوشتن “طلای رینه” را آغاز کرد و بلافاصله پس از آن “ندیمه های اورین” را در سال ۱۸۵۴ نوشت.
واگنر برای نوشتن اپرای “تریستان و ایزولده” (Tristan und Isolde) دو انگیزه جداگانه داشت؛ اولین در سال ۱۸۵۴ بود، زمانی که دوست شاعر او جرج هروگ (Georg Herwegh) واگنر را با آثار فیلسوف بزرگ آلمانی آرتور شوپنهاور (Arthur Schopenhauer) آشنا کرد، بعدها واگنر این آشنایی را از مهمترین اتفاقات زندگی خود نامید. شرایط شخصی زندگیش، درک و تبدیل آثار و فلسفه شوپنهاور را برای او آسان کرده بود و در واگنر بدبینی عمیقی نسبت به شرایط بشریت به وجود آمد. واگنر برای تمام عمرش از حامیان و هواخواهان شوپنهاور باقی ماند، حتی پس از دوران روشن زندگیش.
یکی از تعلیمات شوپنهاوور آن بود که موسیقی در میان دیگر هنرها دارای نقشی متعالی و برتری است. هنرجویان واگنر بر سر آنکه این طرز تفکر شوپنهاور باعث شده واگنر اهمیت فوق العاده بیشتری را برای موسیقی در اپراهای خویش قائل شود، (همانند بخش دوم مجموعه ” حلقه نیبلانگن”) با او مخالف بودند. جنبه های بسیاری از تفکرات شوپنهاور بی شک به اپراهای آینده واگنر راه یافته اند، برای نمونه اپرای”استادان خوانندگی” که آنرا
یکی از دلسوزانه ترین آثار واگنر می دانند و اصل وجود شوپنهاور در آن ملموس است.
بشنوید قسمتی از یکی از اورتور های واگنر را
دومین انگیزه واگنر، خانم ماثیلده وسندونک (Mathilde Wesendonck) شاعر و همسر تاجر ابریشم اتو فُن وسندونک (Otto von Wesendonck) بود. واگنر او را در زوریخ در سال ۱۸۵۲ ملاقات نمود، اتو که طرفدار موسیقی واگنر بود خانه ای را در اختیار او گذاشت. در آن زمان واگنر شیفته خانم ماثیلده شد و به نظر می آید ماثیلده تا حدی پاسخ گوی عشق واگنر بود اما او قصد به خطر انداختن ازدواج خود را نداشت و همسرش را از ارتباطش با واگنر مطلع نگاه می داشت.
نتیجه این عشق آن بود که واگنر کارکردن روی مجموعه چهار اپرایی حلقه نیبلانگن را برای ۱۲ سال کنار گذاشت و شروع به نوشتن اپرای “تریستان و ایزولده ” بر اساس داستان عاشقانه آرتوریان (Arthurian) نمود. تلاشهای او برای رسیدن به ماثیلده زمانی که همسر واگنر ،مینا، نامه های او به ماثیلده را در سال ۱۸۵۸ قطع کرد، بی نتیجه ماند. در نتیجه واگنر به تنهایی زوریخ را ترک و به ونیز نقل مکان کرد. یک سال بعد برای گسترش اثرش، تان هائوسر (Tannhäuser) به پاریس رفت.
این اثر در سال ۱۸۶۱ برای اولین بار در آنجا اجرا شد اما اجراهای بیشتر آن به دلیل آنکه دولت آلمان از لحاظ سیاسی واگنر را تحت نظر داشت، لغو شد و آهنگساز به سرعت پاریس را به قصد پراشیای آلمان (Prussia) ترک نمود. در آنجا شروع به کارکردن روی اپرای “استادان خوانندگی نورنبرگ” نمود. علی رغم شکست اجرای “تان هائوسر” در پاریس به دلیل مشکلات سیاسی واگنر، “حلقه نیلبلانگن” می توانست طلوعی بر زندگی غم انگیز واگنر باشد.
۱ نظر