سوالی که پیش میآید اینست که چه تعدادی از این مجموعه ها در طی تقریبا چهار صد سال گذشته استفاده شده است؟ یعنی سطح مصرف سیستم در چه حدی است؟
فرض کنید از این ۴۰۹۶ مجموعه در طی تقریبا چهارصد سال گذشته هر سال تنها از ۲۰ مجموعه مختلف استفاده شده است. این میشود ۸۰۰۰ مجموعه (۴۰۰*۲۰)؛ یعنی ۴۰۰۰ تا بالاتر از گنجایش سیستم. حال بهطور فرضی سقف مصرف سیستم را پایین بیاوریم و فرض کنیم در هر سال ۱۵ مجموعه مختلف استفاده شده. این میشود ۶۰۰۰ مجموعه یعنی ۲۰۰۰ مجموعه بالا تر از گنجایش سیستم. باز سقف مصرف سیستم را پایین بیاوریم و فرض کنیم در هرسال از ۱۴ مجموعه مختلف استفاده شده. این می شود ۵۶۰۰ مجموعه.
توجه کنید هر چه ما سقف مصرف را پایین می آوریم به عدد ۴۰۹۶ نمیرسیم. به این نتیجه رسیدم که موسیقی اروپا در یک دورهای که فکر میکنم اوایل قرن بیستم بوده تمام ذخایرش را استفاده کرده است یعنی از تمام ۴۰۹۶ مجموعه استفادهشده و سیستم تمام ذخایرش را مصرف کرده است.
در اینجا چند راه میماند که از لحاظ تاریخی شاهد آن هستیم. یکی اینکه سیستم «خودمصرفی» کند یعنی “Recycling” «خود دوباره مصرفی» کند.
دوم اینکه به سمت المانهایی برود که خارج از نغمه موسیقی “Pitch” است مثل سروصدا (نویز).
خود دوباره مصرفی و رفتن به سمت استفاده از سر و صدا از چه زمانی در موسیقی اروپایی اتفاق افتاده و بروز کرده است؟ و آیا این دلیلی برای بریدن شما از سیستم موسیقی اروپا بوده؟
خود دوباره مصرفی از اوایل قرن بیستم اتفاق میافتد. آن زمان که جریانهایی در موسیقی اروپا متولد میشود که بدانها میگویند نئوکلاسیسیزم. نئوکلاسیستها کسانی بودند که عوامل و المانهای موسیقی کلاسیک و موسیقی باروک را دوباره استفاده میکردند. بعد از نئوکلاسیک میرسیم به نئورمانتیسیسم که نئورمانتیکها آهنگسازانی هستند که عوامل موسیقی رمانتیک مثل موسیقی مالر و بروکنر را دوباره استفاده میکنند. الان در آمریکا موسیقی نئورمانتیک خیلی رواج دارد و بسیاری از آهنگسازان امریکا در این سبک قطعه مینویسند. یا در اروپا آهنگسازانی مثل پندرسکی یا گورسکی که آهنگساران مدرن در دهه ۱۹۶۰ میلادی بودند اکنون همگی آثار نئورمانتیک میسازند.
بعد میرسیم به نئوامپرسیونیستها یا نئواکسپرسیونیستها. یعنی این جریانها مدام دارند خودشان را تکرار میکنند. یعنی سیستم خود دوباره مصرفی میکند. این یکطرف قضیه است و طرف دوم استفاده از المانهایی غیر از نغمههای موسیقایی مثل سروصدا است که در موسیقی مدرن خیلی زیاد به سروصدا اهمیت میدهند و بدان پرداخته میشود.
همانطور که گفتم من از درون جریان مدرنیسم آمدهام و جریان مدرنیسم یکچیز خیلی خوب دارد که آن مساله آزمایش است. با آزمایشهایی که خودم انجام دادم و بعد هم وقتی موسیقی ایران را تحصیل کرده و موسیقی ایران را فهمیدم به این نتیجه رسیدم که سیستم موسیقی اروپا و غرب یعنی «سیستم گام معتدل» یک سیستم بسته است. یعنی من بهشخصه دیگر نمیتوانم این سیستم موسیقی را دنبال کنم و باید خودم را جدا کنم و همین کار را کردم.
سیستم موسیقی ایران سیستمی باز است. یعنی میتواند میلیونها دگردیسی داشته باشد و تا بیش از سه هزار سال آینده موسیقی ایرانی میتواند به حیات خودش ادامه دهد. موسیقی ایرانی آنقدر وسیع است که هر نوع موسیقی بخواهید بسازید میتوانید از موسیقی ایران استفاده کنید. برای همین پیشنهادم برای موسیقیدانهای جوان ایرانی این است که برایشان موسیقی ایرانی بسیار مهم باشد و اساساً آن اشتباهاتی که در سیستم آموزشی قبلی موسیقی ما بود نباید دوباره تکرار شود.
۱ نظر