ویژگی انتقال بیان می کند که ریتم نه تنها برداری از نقاط زمانی است، بلکه برداری تکرارشونده است. ویژگی هم ارزی بیان می کند که توابع متناوب با دوره ی تناوب ۸ مطابق توالی هایی چون همگی الگوی ادواری «یکسانی» را همانگونه که در شکل ۷ نشان داده شده است، بازنمایی می کنند.
نت نویسی تابعی، امکان بررسی پرسش ها را درباره ی تعداد امکان پذیر الگوهای ریتمی متفاوت، بحث صریح درباره ی الگوهای متقارن و نامتقارن ریتم، و کشف تایْلینگ کانُن (کانُن هایی که تمامی نقاط زمانی ممکن را با استفاده از یک دور ریتمی با نقاط شروع انحرافی «پر می کند»؛ نک. Hall and Klingsberg 2004) ممکن می سازد.
۱.۶. جدول نت طبل/سازهای کوبه ای
جدول نت طبل و سازهای کوبه ای صورت گرافیکی ای از ارائه دودویی است که در آن هر مکان احتمالی بر یک شبکه ی دو-بُعدی به منظور وجود یک رویدادْ پُر یا به منظور نشان دادن سکوتْ خالی گذاشته می شود. زمان همراه با اشارات کلامی برای شمارش ضرب بر محور افقی حضور دارد. سازهای مورد استفاده با ردیف های مختلفی از شبکه تعریف می شوند. برای مثال، شکل ۸ یک فراز دو میزانی نواخته شده بر دستگاه کاملی از طبل-ها را نشان می دهد.
جدول نت طبل و سازهای کوبه ای، لحظه و چگونگی ضربه زدن بر سازها را نشان می دهد و بایگانی ای از چنین جدول نتی در اینجا در دسترس است. شبکه های ساز کوبه ای مانند شکل ۸ رابط محبوبی برای برنامه نویسی ماشین های طبلْ مانند TR-707 از رُنالْد هستند.
شکل ۹. دو میزان اول انوانسیون دو-بخشی شماره ی ۸ باخ به صورت نت نویسی موسیقایی و نت نویسی گرافیکی شِلینجِر نشان داده شده است. در شبکه، هر مربع افقی یک واحد زمانی (در این مورد، یک نت دولاچنگ) و هر مربع عمودی یک نیم پرده را نشان می دهد. نمای لحنی مستقیماً از مرز منحنی قابل مشاهده است.
۱.۷. نت نویسی شِلینجِر
جوزِف شِلینجِر (۱۹۴۳-۱۸۹۵) روشی گرافیکی برای مجسم ساختن اثر موسیقایی مطرح کرد که امیدوار بود روزی جایگزین نت نویسی موسیقایی شود. در این نت نویسی، شبکه ای از مربع ها زمانِ در حالِ حرکت در جهت افقی را نشان می دهد؛ یک مربع برای هر نقطه ی زمانی (Schillinger 1946). بُعد عمودی زیرایی نغمه است، که معمولاً بر حسب نیم پرده ها برچسب گذاری می شود. برای مثال، شکل ۹ شروع انوانسیون دو-بخشی شماره ی ۸ باخ را نشان می دهد.
نمای خط لحنی مستقیماً از ارائه ی گرافیکی آشکار است، و شِلینجِر آن را مرحله ی مهمی در کمک برای ایجاد یک رویکرد علمی به لحن قلمداد می کند. شِلینجِر چگونگی تغییر گرافیکی اثر موسیقایی را از طریق تغییر خصوصیت های هندسی اش، و چگونگی آهنگسازی مستقیم در قلمرو گرافیکی را نشان داد. عوامل دیگر به جز زیرایی نیز ممکن است به صورتی مشابه ضبط شوند، برای مثال، یک منحنی ممکن است بلندی صدا در هر نقطه ی شبکه، مقدار لرزش، یا جنبه های مختلفی از کیفیت نغمه را نشان دهد.
نظریه ی ریتمی شِلینجِر این نت نویسی گرافیکی را با ایده ی الگوهای تداخلی ترکیب می کند. وقتی دو موج سینوسی با فرکانس های مختلف با یکدیگر جمع می شوند، بین تداخل سازنده و مخرب تناوب می کنند. این تناوب در صورتِ قرارگرفتنِ اختلافِ بین فرکانس ها در محدوده ۵/۰ تا ۱۰ هرتز به صورت ضرب ها حس می-شود. شِلینجِر این ایده را با استفاده از امواج مربعی که در آن هر تغییری در سطح بیان گر یک نت جدید است طرح بندی کرد. هنگامی که دو (یا چند) موج ترکیب می شوند، نت های جدید در هر تغییری در سطح اتفاق می-افتند. این طرح ایجاد تنوع زیادی از الگوهای ریتمی را از مواد اولیه ی ساده ممکن می سازد، و دانشنامه ریتم «مجموعه ای کلان از الگوهای ریتمی» را فراهم کرده است (Schillinger 1976).
شکل ۱۰. (الف) یک موج سه بار و دیگری دوبار در واحد زمان تغییرات داشته است. ترکیب این دو منجر به یک چندریتمی سه-بر-دو می شود. (ب) یک موج چهاربار و دیگری سه بار در واحد زمان تغییرات داشته است. ترکیب این دو منجر به یک چندریتمی چهار-بر-سه می شود. هر دو در نت نویسی گرافیکی شِلینجِر، در نت نویسی موسیقایی، و در نت نویسی چرخه ای نشان داده شده است. نقاطْ ضربان پی درپی را نشان می دهد.
۱ نظر