مشکاتیان در دهه ۷۰ آثار دیگری را به جامعه هنردوستان ایران تقدیم می کند که خوانندگان آن عموما قوت محمدضا شجریان را ندارند و بعضا مجری های خوبی برای آثار او نیستند ولی بیشک هنر آهنگسازی او به نهایت گوش نواز است؛ از جمله «مقام صبر» با صدای علیرضا افتخاری، «افق مهر» با صدای زنده یاد ایرج بسطامی، «کنسرت عارف» سال ۱۳۸۶ با صدای شهرام ناظری و…
این آثار بی شک جزو برجسته ترین آثار تاریخ موسیقی ایران هستند و هم نام او را به عنوان قله بلند موسیقی ایران ثبت می کند. سید علی رضا میر علی نقی، مشکاتیان را هنرمندی ماندگار میداند؛ او معتقد است ماندگاری یک هنرمند زمانی دست می دهد که کارهای او هم از سوی مردم و هم از طرف اساتید آن هنر، دوست داشته شود یا به قولی عوام لذت ببرند و خواص تایید کنند و اعتقاد دارد مشکاتیان جزو این دسته از هنرمندان است.
میر علی نقی، آهنگسازی مشکاتیان را کاملا الهام گرفته از ایدههای ملی می داند و اضافه می کند او از هیچ مولفه غربی استفاده نمی کند و در عین حال
موسیقی اش تقلید از آثار قاجاریه نیست. او موسیقی مشکاتیان را داری مولفههای ملی، سنتی و کاملا نو توصیف می کند.
این تاریخ دان موسیقی معاصر ایرانی، جایگاه تاریخی مشکاتیان را در کنار کسانی مانند درویش خان، نی داوود و محجوبی می داند که از موسیقی اشان کاملا ایرانی بود و نه کسانی مانند وزیری، خالقی، یوسف زمانی و علیزاده. او علت این تقسیم را خلوص ایرانی کارهای مشکاتیان میشمرد و تاکید میکند، استفاده از مولفههای غربی اگر در خدمت موسیقی ملی به کار گرفته شده باشد به هیچ عنوان عیب نیست.
میر علی نقی با اشاره به جایگاه پایور به عنوان کسی که از نظر فنی کار نوازندگی سنتور را به کمال رسانده است میگوید که تصور نمیشده است بعد از پایور کسی بتواند کار جدیدی درباره سنتور نوازی ارائه دهد، او اظهار کرد پرویز مشکاتیان سنتور نوازی بود که ابداعش نه تکنیکی نو، بلکه فوت و فن شخصیاش است.
میر علی نقی در ادامه درباره نوازندگی مشکاتیان می گوید: «آنچنان که درویش خان کار آقا حسین قلی را رمانتیکتر کرد، مشکاتیان هم چهار چوب کلاسیک و با صلابت کار پایور را شاعرانه کرد و اگر به نوازندگی سنتور پایور لقب عالمانه را بدهیم، می توانیم به سنتور نوازی مشکاتیان شاعرانه بدانیم.»
***
آن موج جریان ایدئولوژی گرا در اوسط دهه هفتاد فرو مینشنید و یاران این موج به مردان میان سالی تبدیل شدهاند که هر یک در مقابل زندگی به سجده افتادهاند.
او هم تنها در خانه ای بزرگ در نیاوران سالهای عمر خود را می گذراند. شاید شاگردی یا کنسرتی گاهی او را از غار تنهایی بیرون میآورد اما دیگر از صلابت
کارهای دهه ی ۶۰ خبری نیست؛ نه پیش او و نه هیچ کدام از دوستانش.
در انتها بار دیگر به جمله آغازین بر می گردیم، آن جمله آشکار؛ «مشکاتیان دیگر از خواب بر نخواست.»
۱ نظر