میدانیم که آسیا از دیرباز سرزمین جشن ها و سرورها و آیین های گوناگون از جمله کهن ترین شیوه های نمایشی جهان بوده است. سنت موسیقیایی ایران را نباید با موسیقی ملی ایران یکی گرفت. سنت موسیقی ایران، یا موسیقی سنتی -که اصطلاح اشتباهی است- آیینی است. همین آیینی بودن آن باعث می شود که جوان ایرانی راه خود را در این سنت پیدا کند. این راه چه در نوازندگی و چه در خوانندگی از این نقطه نظر فرقی ندارد.
اما اگر با تلفیق، همزمان با یک خط ملودی دیگر خود دست به آیین آفرینی بزنیم (آیینی دیگر بیافرینیم) آنگاه دیگر از حیطه سنت دور شده و به حیطه کمپوزیسیون وارد شده ایم.
اما غرب چرا پس از حدود ۵۰۰ سال دوری از آیین ها بار دیگر به سنت پناه می آورد. این موضوعیست که ذهن هر متفکری را مشغول خواهد کرد. این شد که من به فکر افتادم تا کمی تحقیق روی این مساله انجام دهم و نتایجش را بررسی کنم. عنوان این تحقیق را می توان به جرات “آخرین میزگرد بحث پیرامون موسیقی ایران” نامید.
پس از مدتی مطالعه متوجه شدم که تنها میزگرد تخصصی بین کشورهای شرق و غرب (ایران و غرب) فقط در سال ۱۳۴۷ در جشن هنر شیراز تحقق یافته است. می توان گفت که تقریبا پس از فستیوال دوم هنری شیراز که در آن تقریبا همه کشورهای غربی و شرقی حضور داشتند نتیجه قابل توجهی برای کشورمان بدست نیامد، این در حالیست که بعنوان مثال سیتار زدن “راوی شانکار” از همان زمان در جهان گل می کند و همینطور “یانیس گزناکیس” در ایران به اوج شهرت خود می رسد.
من بعنوان یک نظاره کننده حتی در سالهای پس از مراجعت به ایران شاهد آن بوده ام که رفتارها و اخلاق های ناخوشایندی در بین ما به اصطلاح موزیسین ها وجود دارد. ما اصلا حس همبستگی را تجربه نکرده ایم نتیجه آنکه کار جمعی بلد نیستیم و در موسیقی میبایست کار جمعی بلد بود. همین شد که اجرای ارکستر سنفونیک تهران در تخت جمشید با مشکلات زیادی روبرو شد و منتقدین اجرای آنرا با آب و تاب فراوان به سخره گرفتند.
این دلایل باعث شد تا در فستیوال هنری دوم که حائز اهمیت هنری بالایی بود-ایران که خود میزبان این فستیوال بود اصلا مطرح نشد و جالبتر اینجا بود که اروپائیان در میزگردی که با موسیقیدانان ما ترتیب داده شده بود حاضر به صحبت پیرامون مسائل هنری و موسیقی ایران نشدند و سرانجام موضوع را با چند تعارف ساده و عدم علاقه به پایان رساندند.
آنها حتی هرگز علاقه ای به شناخت موسیقی علمی ایران از خود نشان ندادند. این شد که پس از همه این رخدادها میزگرد دیگری در تهران ترتیب داده شد تا بحث و گفتگو پیرامون مسائل موسیقی ایران صورت بگیرد و علل این شکست را بررسی کنند.
“اما اگر با تلفیق، همزمان با یک خط ملودی دیگر خود دست به آیین آفرینی بزنیم (آیینی دیگر بیافرینیم) آنگاه دیگر از حیطه سنت دور شده و به حیطه کمپوزیسیون وارد شده ایم.”very interesting i want to learn more about this.
یعنی اگر به جای یک خط ملودی اونیسون که در سنت موسیقیایی ایران رسم است و آن را هم خواننده میخواند و هم نوازنده مینوازد،بیاییم و ملودی نوازنده را با خواننده تغییر بدهیم دیگر دو خط ملودی بدست آمده و ایجاد پولیفونی شده پس دیگر جایی برای سنت که آیینی است نمیماندو کمپوزیسون از همینجا شروع میشود/چون هرگز دو آیین با هم سنخیت پیدا نمیکنند/.
این در واقع همان کنتر پوان می شود که در حال حاضر اغلب موسیقیدانان با ان موافق هستند و آن را برای موسیقی ایران درست می دانند ولی کنتر پوان قرن شانزدهم پیشرفتی برای موسیقی ماایجادنمی کند چون صداهایی که ایجاد می شود و می شنویم صداهای تقریبا ۴ قرن پیش می باشد که مثلا باخ از آن استفاده می کرده ولی ما در موسیقی غرب در حال حاضر صداهایی می شنویم که فکر نمی کنم با کنتر پوان قرن ۱۶ بشود در موسیقی ایرانی حال حاضر آیا می توانیم اجرا بکنیم فکر نمی کنم چون کارهایی ساخته شده اند ولی صدایی که می شنویم اینگونه نمی باشد ما باید هارمونی بنویسیم که برحسب سنن ما باشد مثلا بیاییم ملودی ایرانی را با آکوردهای خوشه ای پندرسکی تزیین بکنیم اصلا ربطی نمی تواند با موسیقی ما داشته باشد.
ما امروز همه این ابزارها را در دست داریم. واضح تر بگویم همان گنجینه ای که از بزرگواری چون حنانه و دیگر آهنگسازان دانشمند و سخت کوش ایرانی به دست ما رسیده است. مطبوع، نامطبوع، کنترپوان، پلی کورد… اینها همه برای یک ذهن خلاق، دقیق، پایبند و پیشرو ابزارهایی با ارزش هستند در جهت خدمت به فرهنگ و موسیقی ایران.
این “ذهن” است که در اولویت قرار دارد. اگر بطور اخص در آثار استاد حنانه دقت کنیم می بینیم با اینکه فضای قدرتمند ذهنی ایشان بر بکارگیری نامطبوع ها استوار است، به فراخور نیاز و در خدمت “محتوا و فکر” اثر جایی از مطبوع ها، جایی از نامطبوع ها و حتی در بعضی از مهم ترین قسمت ها از واخوان استفاده کرده اند.
مشکل اصلی امروز ما بیشتر اینست که نه فکری داریم، نه ذهنی و نه محتوایی. باید بیشتر بر این قسمت متمرکز شویم چون این گنجینه ها همه در دسترس هستند و آن چیزی که یک آهنگساز را از دیگر آهنگسازان متمایز می کند ذهن اوست نه گنجایش او در حفظ کردن انواع و اقسام تکنیک هایی که بیشتر جنبه صوری دارند و علاوه بر اینکه راهگشا نیستند ممکن است که هیچگاه به کار هم نیایند.
dar halike ham fekri hast va ham andishe va ham dark vali ma dir mikonim ,hamishe dire..bayad dar zaman khodesh assari honari dide beshe..rahat tar begam beyn hameye musighidanan chizi be name darde javdanegi va hessadat vojud dare ke agar kassi ham esstedad dashte bashe tu in ashofte bazare honari be sotuh miyad .va tarjih mide ke shoghlash ro avaz kone…
علی جان از آنجا که اونها که درک و فکر و اندیشه ای دارند به همان دلیلی که شما گفتی و منظور من هم بود هیچوقت در عرصه علنی موسیقی ظاهر نمی شوند بیشتر لمپن ها و عقده ای های شهرت و قدرت افسار امور را بدست می گیرند که نه درکی دارند نه فکری، نه عمقی و نه از همه مهم تر وجدانی. و الا چه کسی می تواند تردید کند در اینکه بهترین و اصیل ترین استعدادهای ما در هر رشته ای یا در کنج عزلت به سر می برند و یا در گوشه انزوا…؟
با درود
آیا این امکان برای شما میسر است که مرا کمک کنید تا کتاب فارابی در رابطه با موسیقی ایرانی را پیدا کنم؟ کدامین کتابخانه در ایران این کتاب را دارد؟
من ساکن تورنتو کانادا هستم و تحقیقی در این مورد در دستم است که مایلم به اتمام برسانم اما منابع در دسترسم نیست-
اگر کتابفروشی یا مرکزی که دارای این کناب هستند را با آدرس و تلفن برایم بفرستید ممنون خواهم شد.
با مهر
سهام
من از همه شمها عزیزانی که نظر میدهید ممنونم.اگر نقدی هم دارید باعث خوشحالی من میشه لطفا دریغ نکنید.
از آقایان و خانمها تقاضا دارم اگر نقد میکنید با اسم های مستعار و یا ساختگی هرگز این کار را نکنید.زیرا این کار باعث میشود که دیگران در مورد شما به دید یک غرض ورز نگاه کنند.حالا که این کار را میکنید خوتان را معرفی کتید و از این کار نهراسید.