کاری مسخره: مرتضی حنانه
در اینجا عده ای آهنگ می سازند هر یک به سلیقه خود؛ بدون اینکه با دیگری مشورتی و یا صحبتی بکنند {همفکری} و یا با موسیقی ایران کاری داشته باشند. اگر ملودی ایرانی را بگیریم و هارمونی بتهوون را بر آن سوار کنیم این کار مسخره نیست؟! موسیقی ایرانی با موسیقی غربی بسیار متفاوت است. تاریخ موسیقی آنان و ادامه آن تا کنون مسائلی را برایشان مطرح کرده که برای ما نه مطرح است و نه ضروری. چرا ما باید جمله هایمان را به سبک غربی بسازیم؟
برای موسیقی دانان ایرانی در دستگاه شور شواهد و آیت وجود دارد. موسیقیدان غربی این را نمی فهمد اما برای بقای موسیقی ایران ضروری است به آن توجه کنیم. باید هارمونی ما نیز با هارمونی غرب متفاوت باشد تا اصالت موسیقی ما حفظ شود.
آیا به صرف ایرانی بودن ملودی آهنگ ایرانی می شود؟ {سوال بسیار بزرگی بود} قطعاتی از چایکوفسکی و کورساکف می شنویم که از ملودی ایتالیا و اسپانیا استفاده کرده اند اما موسیقی روسی است و تمام خصوصیا آن سرزمین را داراست. در اینجا با هارمونی فقیر و گدایی شده و ملودی ها درست نفهمیده، کارهایی عرضه شده که قابل بحث نیست. آنچه آموخته ایم باید جزیی از خونمان بشود و بعد با ابداع و ابتکار به ساختن کاری ایرانی بپردازیم.
ضعف طایفه موسیقی دان: هوشنگ استوار
طایفه موسیقی دان ضعف دارد. ما سالها از این موسیقی صحبت کرده ایم اما از موسیقی دان ایرانی حرفی زده نمی شود. من معتقدم موسیقی ما عیب ندارد آنچه بیمار است موسیقی دانان هستند. این کار هم مثل کارهای دیگر شغلی هست اما رفتار ها مناسب نیست. {چنانچه تا همین حالا این مسئله گریبانگیر موسیقی ایران است.} کنترپوان و هارمونی را چرا به دور بیندازیم؟! باید از آن استفاده کنیم.
فرهت: هدف معلوم نیست
هدف معلوم نیست، بنایر این راه درست و نادرست در آن دیده نمی شود و هر کس کار خود را می کند {در اینجا یکی از حضار با حالت عصبی موسیقی دانان را به باد انتقاد می گیرد و هرآنچه می خواهد می گوید: «موسیقی درست آن است که مردم پسند باشد.»}
فرهت می گوید: تا ۳۰ سال پیش مردم یک نوع موسیقی را می پسندیدند. حال موسیقی تجاری را. من دیگر نمی دانم چه می شود کرد. شاید آقای حنانه که خود دست اندر کارند جوابی بدهند.
اما استوار می گوید: من از شنوندگان گله دارم انگار که ما وجدان نداریم و به مردم بی توجهی شده است!
حنانه می گوید: تمام تقصیر ها متوجه آهنگساز نیست؛ مثلا ارکستر فارابی، آن را با هزاران زحمت و تربیت نوازنده درست کردیم و ۶ سال زحمت کشیدیم که یک موسیقی سطح بالاتری داشته باشیم که ناگهان یک نامه و تصمیم عجولانه این ارکستر را داغان کرد! هیچ کس هم نپرسید چه شده است. حتی شما روزنامه نگار و خبرنگار عزیز! ما هرچه کردیم برای مردم بوده است. اما دیگر نباید انتظار داشته باشیم که ما گربه رقصانی هم برای شما بکنیم! چه باید کرد و چه کسی مسئول است؟ این آشفته بازار هنری است که باید دید در آینده نیز منجر به «جدایی» هنرمندان کشیده خواهد شد. پس باید فکری کرد. همفکری…
در اینجا جلسه به پایان می رسد.
امروز که من دیگر پیانو را به گوشه ای انداختم و کار آهنگسازی می کنم و هنوز هم آنها را ارائه ندادم به یاد این میزگرد می افتم. لحظه ای تاریخی در سرنوشت موسیقی ایران که سه کمپوزیتر ایرانی که به هر حال در آن روز صاحب نظر بوده اند رَا در یک جا و پشت میز گردی می شد دید! تا آنجا که می دانم آنان پیش بینی خود را در مورد موسیقی علمی و جدی ایران کردند و باز هم وقتی بیشتر می نگرم می بینم که «جدایی بزرگی» که مرتضی حنانه از آن سخن می گفت اتفاق افتاده است.
بله دوستان! امروز بین ما موسیقیدان ها، از هرگونه آن، هیچ نقطه نظر مشابهی وجود ندارند؛ فقط هم اگر بتوانند، همه به فکر تکروی هستند نه کار جمعی و همفکری. به امید آنکه این خلق و خوی حاکم بر موسیقی دانان از بین برود تا بتوان انتقاد کرد و از شنیدن نقد پویا پیشرفت کرد، نه اینکه فقط تشویق های دروغین و… را شاهد باشیم.
salam bebakhshid ba tavajoh be in ke miz e gerd haye ziyadi dar tol e tarikh e musighi iran bargozar shode fekr nemikonid titretan kami ahmaghane ast ! dar matlab e bala joz amal e salighe shakhsi chiz e digari nemibinim . chera az baghche ban ke raf nemiguid. baraye
rasman mizegerd ba kharejian nadashtim ke assare ma ro naghd konnand.va inja sohbate 2 mizegerde yeki avali ke ba kharejia bude va dovomi sh beyne mardom va musicianha.