زمانی که جاسپر وود تمرین قطعه جدیدی را قطع کرد تا برای این مصاحبه وقت بگذارد در حال سفر از شهری به شهر دیگر در آمریکای شمالی بود. قطعا جاسپر وود مظهر آینده موسیقی کلاسیک است. این مقاله قبل از کنسرت والنتاین وود در سالن کی سیتی در کانادا (سال ۲۰۰۳) بر اساس اثر خودش برای ادای احترام به یاشا هایفتز تهیه شده است.
او اکنون به یکی از ویولونیست های برجسته کانادا تبدیل شده است.
وود همراه با دیوید رایلی (David Riley) پیانیست، یاد ویولونیست بزرگ یاشا هایفتز را گرامی می دارند. وود در مصاحبه ای می گوید «وقتی که بچه بودم هایفتز تأثیر فراوانی بر من گذاشت. او به این شاهکار ها دست یافت و آن ها را با شخصیت شگفت انگیز خودش به گونه ای گسترش داد و نوشت که بسیار الهام بخشند».
وود به عنوان یکی از نوازندگان پیشگام جوان دارد جایگاه خود را در موسیقی پیدا می کند. او می گوید «سبک شخصی من اجباری و زوری به وجود نیامده بلکه خودش اینگونه شکل گرفته است. من به این نتیجه رسیده ام که وقتی در حال نواختن هستم آنچه که در زندگیم انجام می دهم بر تفسیر من از قطعات تأثیر می گذارند.»
«پس تلاش می کنم که شاد باشم. حتی بیشتر از وقتی عکس می گیرم لبخند می زنم». وود می خندد. «خیلی مهم است که وارد اجتماع شوید و تا جایی که می توانید تجربه کسب کنید تا بتوانید دلیلی برای چیزی که بیانش می کنید داشته باشید».
ویولون عشق و زبان وود است. او می گوید «نمی دانم چگونه آن را توصیف کنم. انگار که عاشق کسی شده باشید. حتی نمی توانم تصور کنم که ویولون نزنم و از آن دور باشم. مثل اینکه یک نیاز است، کاریست که باید انجام دهم. زمانی که نمی نوازم احساس پوچی می کنم».
درست مثل آنچه بین عاشق ها می گذارد گاهی ناسازگاری هایی به وجود می آید که سازگاری ها را زیباتر می سازد.
وود برای اولین بار در زندگیش مدت کوتاهی از عشقش جدا شد. «من پاییز دشواری را با کنسرت های فراوان پشت سر گذاشته بودم در نتیجه هیچ چیز در زندگیم سر جایش نبود. سپس یک سی دی ضبط کردم و وقتی کار آن به پایان رسید دیگر نمی خواستم به ویولونم نگاه کنم.»
«واقعا کم آورده بودم و این اولین بار بود که چنین احساسی داشتم. پس حدود یک هفته ویولونم (یک ویولون جیووانی فرانچسکا پرسندا (Giovanni Francesco Presenda) متعلق به سال ۱۸۲۰ که از شورای هنر کانادا امانت گرفته بودم) را به کناری گذاشتم. سپس بر روی قطعه ای که قرار بود در آوریل اجرا کنم کار کردم. پس از نخستین ساعت از نواختن وقتی که انگشتانم دوباره به نواختن عادت کردند احساس کردم که عشق و علاقه من نیز دوباره به حالت اول بازگشت».
آیا وود دارد به مرحله بلوغ حرفه ای خود می رسد و به تجربه شخصی خودش از آنچه که این عشق می تواند به او پیشکش کند دست می یابد؟ «وقتی درباره مسئله جدایی از سازم با نوازنده های دیگر صحبت می کردم آن ها از من پرسیدند که چه مدت از آن فاصله گرفتی. من هم گفتم ۷ روز. آن ها گفتند که این مدت [به اندازه کافی] طولانی نبوده. فکر می کنم که به یک تعطیلات درست و حسابی احتیاج دارم که البته به اینگونه تعطیلات و دوری از سازم عادت ندارم».
دمش گرم ما که یک ماه هم از ساز دور باشیم ککمان نمی گزد…!
شاید هنوز عاشق نشدهیم به قول وود!
ممنون از مقالتون لطفن منابع و نام نویسنده رو هم ذکر کنید.
مسلما کار حرفه ای تری ست!
دوست عزیز در بیشتر مطالب این سایت فقط در شماره آخر مطلب منابع ذکر میشود. با سپاس از دقت نظر شما