جان کیج پیشروترین آهنگساز دهههای ۵۰ و ۶۰ میلادی تقریبا استفاده از تمامی فرمهای شناخته شدهی موسیقی را ترک کرد و به گونهای آگاهانه با مطرح کردن مفهوم جدید «ابهام» به سمت فرآیندهای تصادفی در آهنگسازی رفت (Grout 794). کیج زیباشناسی نوساختهاش را در جریان دیدارش از دانشگاه هاروارد در اتاق سکوت (۴) آن دانشگاه به شنوندگان گوشزد کرد و پس از آن سکوت در موسیقی دیگر نبودن صدا نبود بلکه کارکرد دستگاه عصبی و صدای گردش خون بود (Whittall 124).
در زیر ظاهر سکوت، در این قطعه، کیج صدای جریان زیستشناختی موجود را که او به وضوح آنها را میشنید به گوش شنوندگان میرساند. یکی از بحثانگیزترین قطعات کیج ۴ دقیقه و ۳۳ ثانیه سکوت برای پیانو است که تبلور همین تجربه از شنیدن صداهای زیستشناختی است.
اجراکنندگان این قطعه به مدت ۴ دقیقه و ۳۳ ثانیه در سکوت میمانند و درست در همین زمان سر و صدای درون تالار کنسرت، موسیقی را میسازد.
کیج این نوع ترک عمدی آهنگسازی از پیش تعیین شده را آهنگسازی «بدون قصد[قبلی]» نامید. در این میان آشنایی با فلسفهی ذن نیز به تکامل زیباییشناسی ویژهی «ابهام» کمک کرد. برای نمونه در زندگینامه کیج به قلم خودش او اشاره میکند که زیاد در مورد چیستی ذن مطمئن نیست ولی میگوید «[اما] هر چه هست، به من شادی بزرگی میدهد». این علاقهمندی و وابستگی کیج به ذن از طریق روشهای کتاب ئی چینگ (۵) به آثارش نیز راه یافت. او استادانه روشهای شانسی ئی چینگ را برای انتخاب بخشهای گوناگون بعضی از آثارش به کار گرفت.
هنگامی که از او در مورد فرآیند دقیق آفرینش تصادفی آثارش سوال شد، به طور کیفی توضیح داد: شما باید در ذهن خود پرسشهای اصلی را مشخص کنید و آنگاه از پرتاب سکهها برای یافتن جواب آنها کمک بگیرید(Kostelanetz 19). به بیان ساده او برای آفرینش هر اثر تعدادی پرسش اساسی -احتمالا در بارهی ساختمان و بقیه عناصر موسیقایی قطعه- در ذهن مجسم میکرد مانند: «دینامیک را در ابتدای جمله حاضر به کدام سطح هدایت کند؟» (پاسخ میتواند شدت بیشتر یا کمتر در مرحله اول و پس از معین شدن پاسخ مرحله اول، میزان شدت باشد) و سپس برای یافتن جواب این سوالها از پرتاب سکه استفاده میکرد. به این ترتیب پرتاب سکهها درمورد بخشهای مختلف قطعه، در آثار ملهم از ئی چینگ او تصمیم میگرفتند.
سخنرانی کیج در مورد آب و هوا (۶) یک مثال خیلی جالب از نحوه تصمیمگیری در روش ئی چینگ در اخیتار ما قرار میدهد. او برای آفرینش این قطعه بخشهای مختلفی از آثار ادبی Henry David Thoreau را با استفاده از فنون ئی چینگ انتخاب کرده بود آنگاه دوازده (۷) خواننده در فاصلههای زمانی مختلف این بخشها را اجرا میکردند.
این کار باعث ایجاد لایههای گوناگونی از صدا و سکوت میشد و درست همزمان با این اتفاق شنوندگان صدای ضبط شده باران و رعد و برق را نیز میشنیدند. با همین تمهیدات است که شنوندگان این اثر کیج را بسیار شبیه به آب و هوا و جریانهای آن (حتی ازدید گاه غیر صوتی) احساس میکنند.
با چنین ساختاری هضم آثار کیج به عنوان موسیقی برای بیشتر شنوندگان مشکل است بدلیل این که شنوندگان معمولا در جستجوی یافتن یک ساختار محکم و واضح در موسیقی هستند اما چنان که معلوم است در این مورد آثار کیج چیزی برای آنها در بر ندارد.
در حالیکه نظم ویژهی روش شوئبرگ شنوندگان را سردرگم میکرد در آثار کیج بینظمی ظاهری باعث گم شدن آنها میشد. البته مشخص است که کیج خود به نظم پنهانی که در پس ظاهرآثارش نهفته بود اعتقاد داشت.
شاید به همین دلیل کیج در بیش از یک موقعیت طبیعت و جریانهای طبیعی را به عنوان مدل برای خلق آثارش به کار گرفت.
پی نوشت
۴- نوعی آزمایشگاه صوتی که با عایق کاری نفوذ صداهای محیطی و همچنین پژواک صداهای داخلی در آن به حداقل رسیده است.
۵- ئی چینگ روشی چینی است برای دریافتن پاسخ سوالاتی دربارهی دگرگونی در زندگی روزمره. روشی که در آن با استفاده از پرتاب سکه و خطوط ۶ تایی پاسخ سوالات معین میشود و ارتباط بسیار نزدیکی با فلسفه و حکمت چینی دارد به طوری که تقریبا تمامی حکیمان بنام چین اثری در باب آن دارند. اختراع این روش را به پادشاه افسانهای چین باستان «فو هسی» و تکامل آنرا به شاه «وِن» (بنیانگذار دودمان «چو») و پسرش نسبت میدهند پس از آن دیگر حکیمان چینی نیز چیزی در تفسیر این روش بر آن افزودهاند.
۶- نام یکی از قطعات کیج که روش ئی چینگ در آن بسیار خوب به کار گرفته شده است.
۱ نظر