گفتگوی هارمونیک | Harmony Talk

سایه روشن تاریخ موسیقی ما (۶)

برای حل این مسئله راه‌ها و تعاریف گونه‌گونی وجود دارد؛ وابستگی نژادی، سرزمین (۱۷)، گونه‌شناختی یا فرهنگی (۱۸) یا حتا تمدنی (۱۹) چند نمونه از نگاه‌های مختلفی است که می‌توان به مسئله‌ی وابستگی داشت. خسرو جعفرزاده نیز برای حل این مشکل تا حدودی با شباهت به راه حل اروپایی‌ها پیشنهاد می‌دهد که حوزه‌ی جغرافیایی فرهنگی مورد بحث، بزرگ‌تر و بر تعاریف دنیای قدیم منطبق شود.

ما نیز از منظری موسیقی‌شناسانه‌تر از او پیشنهاد می‌دهیم که تا زمانی که ویژگی‌های یک موسیقی یا رویداد موسیقایی موجب جدایی‌اش از بقیه نشده، بهتر است آن را تفکیک نکنیم. ملی‌گرایی افراطی را بهتر است از کار پژوهشی دور کرده و بدون توجه به آن به تفکیک بپردازیم. این روش می‌تواند منجر به نوشته شدن تاریخ موسیقی‌هایی شود که تکیه‌ی اصلی آن‌ها بر تحول کارهای هنری و نظری است و اهمیت وابستگی جغرافیایی در آن‌ها تا حد یکی از اقلام اطلاعاتی مربوط به یک پدیده‌ی موسیقایی پایین آمده است.

از بحثی که مطرح شد به سادگی پیدا است که نظریه‌ها و تعاریف اولیه برای کار بر تاریخ موسیقی ایران (۲۰) تا حدود زیادی ناواضح‌اند و به همین دلیل نیز دستخوش تغییرات نسنجیده می‌شوند. شاید بازتعریف به دلیل خصلت گذرای تاریخ نتواند پاره‌ای از مشکلات امروزین مطالعات تاریخی در ایران را حل کند اما بی‌شک می‌تواند جلو استمرار آن‌ها را در آینده بگیرد.

فقدان دسترسی به اطلاعات
جدای از تعاریف اولیه مشکل دیگری که تاریخ‌نگاری و مطالعات تاریخی ایرانی را تحت تاثیر خود قرار می‌دهد فقدان مدارک کافی درباره‌ی موسیقی از یک دوره‌ی تاریخی خاص است. این فقدان مدارک که در تاریخ همه‌ی فرهنگ‌ها با افزایش بعد زمانی مورد بررسی، افزایش می‌یابد در تاریخ بعضی از فرهنگ‌ها (مانند ما) به دلایلی بیشتر نیز دیده می‌شود؛ «واقعیت این است که تاریخ ملت‌هایی که فاقد فرهنگ نوشتاری هستند حدودا فاقد تاریخ موسیقی هم هستند.» (حجاریان ۱۳۸۶: ۱۷۱). هر چند که ایران دارای فرهنگ نوشتاری پر سابقه و انبوهی است اما به دلایلی که بخشاعظم آن‌ها قبلا ارائه شد ما تاریخ موسیقی پرحجمی نداریم.

در حقیقت عنصری که بیش از همه دست و پای ما را در این حوزه‌ی کاری می‌بندد دسترسی کم به مدارک مکتوب از خود موسیقی است. فرهنگ شفاهی که در مطالعات موسیقی‌های هنوز زنده، کاربردی بسیار ارزنده دارد در مطالعات تاریخی به ویژه زمانی دوره‌ی تاریخی مورد مطالعه بسیار دور است یا زمانی که بررسی پدیده‌ای با دقتی بیش از فرهنگ شفاهی مورد نیاز است، کاملا ناتوان می‌شود.

کمبود و (گاه) فقدان مدارک از هنر ایران را متفکران متعدد به پدیده‌های مختلفی در تاریخ ایران نسبت داده‌اند. بیشترین بحث در این مورد در دوران معاصر بر سرقلت مدارک از دوره‌ی پیش از اسلام است.

هر یک از تاریخ‌نگاران نیز دلایل زیادی برای توضیح آن اقامه می‌کنند. دلیل این پدیده بیشتر از همه به گردن از میان رفتن مدارک مکتوب احتمالی به جا مانده از ایران باستان در جریان دوره‌های تاریخی پس از هر سلسله (مانند نابودی مدارک پادشاهی هخامنشی در جریان حمله‌ی اسکندر یا از میان رفتن مدارک مربوط به سلسله‌ی ساسانی پس از اسلام) انداخته می‌شود، هر چند که با بررسی دوره‌های بعدی به نظر می‌آید تمایل خیلی زیادی به تاریخ‌نگاری موسیقی نبوده است. برخی محققان نیز دلایل دیگری را (برای دوره‌های خاصی) اقامه می‌کنند که کمتر با تعصبات ملی‌گرایانه آمیخته است. برای مثال برخی علت کمبود مدارک موسیقایی از دوره‌ی ایلامی را با کمبود کلی نوشته‌ها از آن دوره مرتبط و آن را به کم دوام بودن موادی که کتیبه‌ها را بر آن می‌نگاشتند نسبت می‌دهند (۲۱) (لاؤرگرن ۱۳۸۴).


پی نوشت

۱۷- بیشتر برای تاریخ معاصر یا بخش‌هایی از ایران کاربرد دارد که هنوز در حوزه‌ی سرزمینی ایران قرار می‌گیرند. گاهی نیز تعریف از ایران را متحول کرده و آن را چیزی شبیه ایران بزرگ یا… در نظر می‌گیرند که حوزه‌ی جغرافیایی بزرگ‌تر از مرزهای کنونی را تحت پوشش قرار دهد.

۱۸- هر چند که ما این مسئله را از دیدگاه تاریخی مورد بررسی قرار داده‌ایم اما حتا امروزه نیز روش‌های علم سنجی با این دشواری روبه‌رو است. کدام کار علمی را باید به کدام کشور نسبت داد؟ اکنون مرسوم‌ترین روش این است که محل انجام کار را وابستگی سرزمینی محل انجام پژوهش‌می‌دانند و این البته به دو دلیل است، اول این که در دنیای دانش امروزی کشوری که امکانات انجام کار را فراهم کرده، اهمیت بیشتری یافته و دوم و شاید با اهمیت‌تر این که دانش مدرن را دارای وابستگی جغرافیایی-فرهنگی نمی‌دانند (برای مثال بر این اعتقاداند که موضوعی مانند علم ایرانی وجود ندارد). در حالی که در هنرها درست به عکس این موضوع می‌اندیشیم و گاه در برخی نگرش‌های خلوص‌گراتر وجود هر گونه هنر جهانی را نیز منکر می‌شوند.

۱۹- در مورد مقوله‌ی وابستگی به نمونه‌ی جالبی از پذیرش کمترِ تمدنی برخوردیم که به لحاظ جغرافیایی در محدوده‌ی سرزمینی ایران قرار می‌گیرد. تمدن ایلامی را کمتر در تاریخ‌های قدیمی به عنوان بخشی از تاریخ ایران می‌بینیم. نگاه مسلط پارسی به تاریخ ایرانپیش از اسلام که شاید تا حدودی نیز زیر نفوذ شاهنامه باشد با برخی ملاحظات در دوره‌ی پهلوی ترکیب شده و باعث شد که در کمتر تاریخ موسیقی‌ای اولین دوره‌ی مطرح شده، بازمانده‌های ایلامی باشد (یا حتا کهن‌تر از آن). از سوی دیگر وجود مدارک غربی (عمدتا یونانی و رومی) از تمدن‌های بعد از این دوره باعث شده توجه ما -که گاه تابعی از توجه جهانی است- وقتی تاریخ باستان موسیقی را مورد بررسی قرار می‌دهیم بیشتر به دوره‌ی پس از هخامنشی معطوف باشد.

۲۰- شاید با مطالعه‌ی بیشتر بتوان رابطه‌ی این موضوع را با تاریخ‌نگاری و مطالعات تاریخی به معنای عام آن در ایران مشخص کرد.

۲۱- این استدلال لاؤرگرن ممکن است کمبودهای دوره‌ی ایلامی را توجیه کند اما مفقود شدن موسیقی دوره‌ی ساسانی را به سختی می‌توان با امری شبیه این شرح داد، زیرا به قرینه‌ی داشتن طبقه‌ای جداگانه (به‌ویژه که احتمالا در دوره‌ی بهرام گور تغییر موقعیت نیز داده است) دست‌کم احتمال این وجود دارد که موسیقی‌دانان دوره‌ی ساسانی زبانی مخصوص کار حرفه‌ای خود داشته‌اند (شاید به‌مانند طبقه‌ی دبیران). از رونق موسیقی در این دوره نیز اطلاعاتی در دست است که گمان ما را در مورد طبیعی نبودن فقدان مدارک تقویت می‌کند.

آروین صداقت کیش

آروین صداقت کیش

متولد ۱۳۵۳ تهران
منتقد و محقق موسیقی

۱ نظر

بیشتر بحث شده است