یکی از محققین در زمینههای نظری موسیقی در بخشهایی از کتاباش این دو نگاه را به گونهای دیگر تقسیمبندی میکند وی به تاریخ موسیقی و موسیقیشناسی تاریخی اشاره میکند (حجاریان ۱۳۸۶) و مقصود وی از دومی مطالعاتی است که با روشهای (قوم) موسیقیشناسانه موضوعات تاریخی را موشکافانه مورد بررسی قرار دهد یا به عکس موضوعات (قوم) موسیقیشناسانه در برشی تاریخی تجزیه و تحلیل شود. به هر حال چه تعبیر وی را بپذیریم و چه تعبیری که در این مقاله آمده موضوع فرقی نخواهد کرد. در هر دو، نکتهی اصلی عمق و روش برخورد با مسائل تاریخی است.
نقاط روشن: اشارهای به برخی منابع موجود و کارهای انجام شده
تاریخ موسیقی ایران، به هر حال، در اولین نگاه به دو پارهی باستانی و غیر باستانی یا پیش و پس از اسلام تقسیم میشود. این تقسیم که به دلیل بزرگی تغییری که آمدن اسلام به ایران باعث آن شد روا داشته شده است، در شئون دیگر تاریخی ایران نیز رواج دارد. این امر در حوزهی موسیقی به لحاظ روششناختی و دسترسی به منابع نیز توجیهپذیر است (۲۵). متاسفانه منابع دست اول برای مطالعهی موسیقی دورهی باستانی یا پیش از اسلام بسیار اندک است و آنچه را هم که در دست داریم از خلال نوشتههای دیگران (به خصوص غیر ایرانی و با فاصلهی زمانی نسبتا زیاد با واقعهای که رخ داده) میدانیم. درست به همین دلیل است که بسیاری از پژوهشگران، تاریخ موسیقی ایران باستان را (به غیر از اواخر دورهی ساسانی) در حوزهی کار باستانشناسانه قرار میهند؛«به علت کمی متنهای به جا مانده از آن دوران، اطلاعات موسیقایی ایران باستان اساسا بر یافتههای باستانشناختی پایهریزی شده است. اطلاعات اساسا متمرکز بر اشیاء و یافتههای باستانشناختی است، اما وضعیت موسیقی و بسترهای اجرای موسیقی زمانی آشکار میشود که روشی مقایسهای خصوصا با نگاه به مدارک بین النهرین اتخاذ گردد.» (لاؤرگرن ۱۳۸۴: ۴۲) و از برخی تمدنهای ایران باستان تنها چند شیء یا تصویر که در آن سازهایی موجود است به دست ما رسیده است (برای مثال نک. De Waele 1989).
هر چند که این سازها و تصاویر (که گاه حاوی اطلاعاتی ذیقیمت دربارهی وضعیت اجتماعی اجرای موسیقیاند) اطلاعاتی دربارهی پراکندگی سازها به ما میدهند، اما مطالعات موسیقیشناختی در این موارد بسیار دشوار است و نتایجی غیر از تاریخ و روابط و پراکندگی و نوع استفادهی احتمالی سازها نمیتوان گرفت، مگر این که نمونههای کاملتری (از سازها یا کتیبههای حاوی) پیدا شود که بتوان بر اساس آنها اطلاعات بیشتری بهدست آورد (۲۶)، برای مطالعهی یک مقالهی مروری جامع و دستیابی به کتابشناسی مفصل در این مورد نک. (میثمی ۱۳۸۶). برخی از پژوهشهای مربوط به موسیقی ایران پیش از اسلام در یک مقالهی مروری بو لاؤرگرن (۱۳۸۶) آمده.
در سالهای اخیر نیز به خصوص پژوهشهایی در مورد برخی متون دورهی ساسانی (که به دلیل ترجمه و نقل توسط نویسندگان پس از اسلام بیشتر در دسترساند) و همچنین پژوهشهایی با هدف بررسی و یافتن رابطهی سازها یا استخراج اطلاعات در مورد شرایط اجرا با استفاده از دیوارنگارهها یا نقشهای باقی مانده بر ظروف دورهی ساسانی صورت گرفته است(برای نمونهنک. مصطفوی ۱۳۳۸ و فراهانی ۱۳۸۶). متاسفانه در مورد ساختارهای اجرایی به جز نام و اطلاعات کمی در مورد زمان اجرا -که البته اینها هم بیشتر آمیخته با افسانههایی از دورهی خسرو دوماست- اطلاعاتی در دست نیست.
اکثر پژوهشهای انجام شده در این حوزه مرتبط با یکی دو متن باقیمانده از عصر ساسانی و مطالعات تطبیقی (بهویژه در مورد مسئلهی نامها و زندگینامهها) در متون ادبی سدههای نخست پس از اسلام است (به عنوان نمونه نک. فراهانی ۱۳۸۹ و صارمی و امانی ۱۳۷۳). این گونه مطالعات بیشتر اوقات معطوف به پیگیری چند نام نامآور در دربار خسرو دوم و بهویژه باربد بوده و گاه همراه با تعصبات ملی و افسانهپردازی به قصد فراهم آوردن پیشینهای افتخارآمیز برای موسیقی هستند.
پی نوشت
۲۵- این تفکیک در سالهای قرن حاضر به دلایلی غیر از مسائلی که گفته شد نیز تشدید شده است. این جداسازی را که بیشتر ایدئولوژیک است حداقل دوبار در تاریخ معاصر دیدهایم؛ در دورهی پهلوی که ارزش بیشتر به پیش از اسلام داده شد و پس از انقلاب که درست به عکس عمل میشود. به گمان ما هر دو باعث شده بخشی از واقعیتهای تاریخ موسیقی (و همچنین تاریخ عمومی) ما پنهان بماند.
۲۶- به عنوان یک مثال ذهنی فرض کنید یک ساز بادی سوراخدار مانند یک فلوت گلی از دورهی مورد بحث کشف شود. بدیهی است که نسبت فواصل بر روی آن تا حد زیادی قابل اندازهگیری (بسته به سالم بودن آن) است و از آنجا امکان بررسیهای تطبیقی با نمونههای همدوره یا همجغرافیا میسر میشود.
۱ نظر