هر چند او کودکی بیمار حال و شکننده بود، اما خوشبخت بنظر می آمد. موسیقی در مرکز فکر و دنیای او بود. در درسهای دیگر هم هوشیار و تند ذهن بود، در یادگیری زبان ایتالیایی و علم حساب استعداد درخشانی داشت.
در سفری به رم در پای نامه خواهرش که برای پدر نوشته بود از او خواسته بود که جدول ضرب را برای او بفرستد. همچنین روایت کرده اند که او در حاشیه اوراق موسیقی گاهی به حل مسائل حساب و هندسه می پرداخت. بسیاری از مورخان موسیقی معتقد هستند که موتزارت هرگز مانند سایر بچه ها به مدرسه نرفت و هر آنچه آموخت توسط خود بود.
پدر او از همان زمانی که به نبوغ پسرش پی برد برای او برنامه ای سنگین و در عین حال دقیق و منظم برای آموزش او ترتیب داد. ظاهرا” او از پدرش علاقه به موسیقی و علم ، تمرکز حواس ، پشتکار و بسیاری صفات خوب دیگر را به ارث برده بود که تا دم مرگ آنها را به همراه خود داشت.
اصلا” معلوم نیست که آیا مادر موتزارت از این برنامه های سخت آموزشی راضی بوده است یا خیر؟ آیا او راضی بوده است که پسر خردسالش این چنین با نظم و انضباطی بی چون و چرا دوران شیرین کودکی را سپری کند؟ ولی آنچه مسلم است آنکه خود موتزارت این موضوع را پذیرفته بود و در این میان ناراضی بزرگ کسی نبود جز نارنل خواهر او، چرا که پدر تمام نیروی خود را صرف موتزارت می کرد.
وقتی موتسارت به شش سالگی رسید پدرش به این فکر افتاد که نبوغ او بخصوص در نواختن سازهای کلاویه ای را را به رخ دیگرات بکشاند. چنین کاری در قرن هجدهم آسان نبود چرا که در آن زمان سیر و سفر بسیار سخت و برای آنها پر هزینه بود. اما او اینکار را کرد و خانواده موتزارت مجبور شد که رنج و مشقت این سفرها را تحمل کند. در واقع می توان به جرات گفت که موتزات اغلب اوقات عمر کوتاه خود را در سفر بسر برد. چرا که در کودکی به همراه پدر و در بزرگسالی برای امرار معاش همواره سفر می کرد.
اولین سفر، مسافرت به مونیخ بود که آزمایشی بزرگ برای او محسوب می شد. آنها در سال ۱۷۶۲ برای مدت سه هفته در مونیخ اقامت داشتند و در این مدت او طی چند نوبت در دربار به هنر نمایی پرداخت. پس از آن به سالزبورگ بر گشتند سپس آنجا را به قصد وین ترک کردند. آنها حتی کلاوسن موتزارت را نیز با خود در سفر به وین به همراه بردند. در بین راه مجبور بودند که برای حضور در دربار کنتی که موتزارت برای اجرا نزد آن توصیه نامه نیز داشت، مسیر خود را دورتر کنند.
پس از رسیدن به دربار کنت، سه روز منتظر مانندن تا وی آنها را به حضور پذیرفت. موتزارت خردسال این رفتار را نپسندید و خیلی زود از چهره چاق و چله او متنفر شد و نمی خواست برای او کلاوسن بنوازد، که در نهایت به اصرار پدر تسلیم شد و چند آهنگ برای رضای او نواخت.
۱ نظر