پرده نهم
این پرده از اپرا با عنوان «خواب اول» نامگذاری شده و در آن تصاویری که مولانا در خواب می بیند به نمایش درآمده است. از ابتدای این پرده که گلیساندوی فلوت به گوش می رسد و در پی آن نوای هارپ به گوش می رسد، افرادی که با آثار بهزاد عبدی آشنا هستند متوجه می شوند که ورژن دیگری از قطعه «موسی و شبان» او در این بخش استفاده شده است؛ اثری که سالها پیش در دستگاه نوا برای یک خواننده متسو سوپرانوی با تکنیک آواز ایرانی و ارکستر سمفونیک تصنیف و ضبط شده بود.
خواب اول که به داستان مشهور موسی و شبان پرداخته است، در بخش موسیقی به خاطر تفاوت هایش با دیگر قسمتهای اپرا و در بخش نمایشی، به خاطر استفاده بسیار زیاد از تصاویر ویدئویی که بر خلاف دیگر آثار غریب پور، نه تکنیک خاصی دارد و نه بدعت قابل توجهی، (به عقیده نگارنده) ضعیف ترین بخش این اپراست و چه بهتر بود این پرده به کلی از اپرای مولوی حذف می شد.
مهمترین نقش در این پرده را مصطفی محمودی به عهده دارد که نقش چوپان را می خواند. اصولا مصطفی محمودی با توجه به ناتوانی های تکنیکی که در اجرا آواز دارد، انتخاب خوبی برای پرده ای نیست که در آن سولوی خواننده تا این حد خودنمایی می کند.
البته محمودی صدایی به اصطلاح چپ کوک دارد و در رجیسترهای بالا توانایی اجرای تحریر های چکشی دارد و همچنین در اجرای نقش بوسیله صدایش، توانایی های قابل توجهی دارد ولی دو ضعف مهم در آواز او وجود دارد که قابل چشم پوشی نیست، اولی نحیف و کم حجم بودن صدای اوست و دومی عدم توانایی او در اجرای ویبراسیون های منظم است.
محمودی زمانی که می خواهد ویبراسیون را سریع تر اجرا کند، ناخودآگاه فورته تر می خواند و اینکار نه تنها به سریع شدن ویبراسیون او هیچ کمکی نمی کند، ویبراسیون های او را لرزان و بی
نظم میکند. این نقیصه را می توان در اجرای بسیار ضعیف او از
نغمه های کشیده در «آنکس که ما را آفرید / این زمین و چرخ از او آمد پدید» به خوبی شنید.
البته غریب پور و عبدی این هوشمندی را داشته اند که نقش یک چوپان ساده دل را به او بدهند و همین نقش تا حدی ناتوانی های او را با نقش مرتبط کرده و پوشش دهد.
خواننده ای که نقش مقابل محمودی را در این پرده اجرا می کند، مهدی جاور خواننده باریتون است که در نقش یک سردار مغول نقشی را می خواند که در روایت مولانا از این داستان، موسی روایتگر آن بوده است! شاید تغییر کاراکتر موسی به سردار مغول را نیز بتوان، یک تندروی هنری تلقی کرد!
بخشی که توسط جاور اجرا شده است با اینکه اشکال تکنیکی و اجرایی ندارد، نسبت به توانایی های این خواننده، چندان قدرتمند نیست. (گویا جاور در زمان ضبط این اثر دچار بیماری بوده است)
پایان این پرده، همچون پرده قبل، حضور شمس و عطار را در کنار مولانا داریم که به دلداری چوپان دلشکسته می پردازند و در این بخش موسیقی نیز همگنی بیشتری با دیگر پرده های اپرا پیدا می کند. در این قسمت است که شاهد حرکتی شایسته در این پرده هستیم و بخشهایی که برای این سه نقش نوشته شده است، تا حدی از کسالت باری این پرده می کاهد و تحرکی در فضای ایستای دستگاه نوا بوجود می آورد.
با اینکه نمیتوان پرده نهم اپرای مولوی را به کلی بی ارتباط با داستان این اپرا دانست، ولی کم ارتباط بودن داستان این پرده با دیگر بخشهای این اپرا را می توان یکی از نقاط ضعف این پرده دانست.
سلام. مطلب خوبی بود.سپاس
سلام. بسیار عالی بود. سپاس فراوان