گفتگوی هارمونیک | Harmony Talk

در این آثار از سازهای مضرابی باس مانند، بم تار و عود به صورت شاخص تری استفاده می شد و کارایی آنها بیشتر القای ریتمیک بود که در اکثر مواقع با چاشنی ضدضرب، نوشته می شد؛ ولی مهمترین تفاوت این آثار با بسیاری از ساخته های پایور و هنرجویان هنرستان، تنظیم ذوقی آنها بود؛ در بسیاری از آثار پایور (۶) و هنرجویان هنرستان، تکنیک های هارمونی و کنترپوان، به شکل قانونمند و یکپارچه ای به کار برده می شوند، در حالی که در آثاری که بعد از انقلاب توسط آهنگسازان کانون چاووش اجرا شد، این تکنیک ها به صورت مقطعی و بیشتر جهت رنگ آمیزی به کار گرفته می شوند.

در کانون چاووش، محمدرضا لطفی غیر از اینکه مدیریت مجموعه را به عهده داشت، یک شخصیت کاریزماتیک برای اعضای این کانون بود.

مهمترین جاذبه شخصیتی او به دو عامل مربوط بود که اولی علمی و دومی سنی بود؛ چیره دستی لطفی در نوازندگی دو ساز تار و سه تار و آشنایی کامل با چند ساز دیگر، آشنایی عمیق از موسیقی قاجار و نوازندگی استادان این عصر و نیز تفاوت سنی او با بیشتر اعضای کانون که در آن زمان جوانانی تازه کار و در دهه دوم زندگی خود بودند در حالی که لطفی در دهه سوم زندگی خود بود و جایگاه استادی بر بسیاری از آنها داشت.

همین کاریزما باعث شد که مخاطبان موسیقی ایرانی با اینکه لطفی بعدا در تولید آثارش از نظر کمی و کیفی نتوانست حداقل با دو همکار چاووشی اش یعنی حسین علیزاده و پرویز مشکاتیان رقابت کند، همچنان او را آهنگسازی در مقیاس این دو یا حتی برتر از آنها فرض کنند.

سال ۱۳۶۳ سالی غم انگیز برای این کانون بود… فشارها بر روی جامعه موسیقی روز به روز بیشتر می شد و کم کم باعث دلسردی لطفی، علیزاده و مشکاتیان شد… لطفی و علیزاده ایران را ترک کردند و کانون چاووش در آن از خلق و اجرای موسیقی تا سازگری و تدریس انجام می شد، تعطیل شد.

بعدا بعضی از آثار چاووش با نامهایی مستقل توسط انتشارات های مختلفی به بازار آمد که بیشتر آنها با انتشارات «آوای شیدا» بود و چند اثر از این مجموعه هیچ گاه به نشر مجدد نرسید.

پس از چاووش، لطفی و علیزاده چند بار به قصد جمع کردن همکاران سابق و تولیدات جدید به ایران آمدند و حتی علیزاده موفق شد سه آلبوم به نامهای «یادیار مهربان»، «شورانگیز» و «راز و نیاز» را با همکاری گروه عارف و شیدا (نه با عنوان چاووش) تولید کند ولی اختلافات مختلف باعث شد که این گروه دیگر حتی با نام ترکیبی «عارف و شیدا» نیز به فعالیت نپردازد و علیزاده در آلبوم «صبحگاهی» نام «گروه سازهای ملی» را برای این ترکیب برگزید. گروه شیدا نیز با سرپرستی پشنگ کامکار سه آلبوم «رامشگران»، «گلگشت» و «فراق» را روانه بازار کرد ولی این حرکت نیز متوقف شد.

هرچند گروه های عارف و شیدا با وجود اختلافاتی که میان سرپرست و نوازندگانش بوجود آمد نتوانست حیات طولانی مدتی (مانند گروه پایور که هنوز بدون پایور تمرین های خود را ادامه می دهد) داشته باشد، ولی طنین دل انگیز آثار کانون چاووش، هیچ گاه از خاطره ها پاک نشد.

پی نوشت

۶- برای نمونه رجوع کنید به «نقدی بر «قطعه‌ای در ماهور» نوشته نگارنده در شماره پنجم مجله مهرگانی و یا بازنشر آن در وب سایت HarmonyTalk.com

همشهری جوان

 

سجاد پورقناد

سجاد پورقناد

سجاد پورقناد متولد ۱۳۶۰ تهران
نوازنده تار و سه تار، خواننده آواز اپراتیک و سردبیر مجله گفتگوی هارمونیک
لیسانس تار از کنسرواتوار تهران و فوق لیسانس اتنوموزیکولوژی از دانشکده فارابی دانشگاه هنر تهران

دیدگاه ها ۵

  • البته در پاراگراف سوم در واقع لطفی در دهه چهارم زندگی بود یعنی سی و چند ساله بود و بقیه بیست و چند ساله یعنی دهه سوم ، البته تسلط لطفی بر تار و سه تار وه واضح هست اما بر چه ساز آشنایی کامل داشته؟ البته آشنایی کامل بر رجیستر و ویژگی های انگشت شمار ساز ایرانی چندان ویژگی خاص و برجسته و مهمی به نظر نمیاد ، زنده یاد جناب پایور هم آشنایی چندان عمیقی با حداقل هارمونی غربی نداشته اند یا حداقل از آثارشان چنین برنمیاد. اگر برخی آهنگسازان موسیقی ایرانی را با توجه به ساخته ها و پارتیتور آثارشان حسین دهلوی علینقی وزیری و روح الله خالقی را به حق آشنا با هارمونی و کنترپوان بدانیم ، آثار اجرا شده گروه پایور در مقایسه را کارهای دهلوی ساده‌تر هستند و البته قبل از گروه ساز های ملی در سال ۴۵ گروه های دیگری به سرپرستی نصرت الله گلپایگانی ، محمد حیدری و عباس خوشدل با ترکیب مشابه سازی در فرهنگ و هنر وقت وجود داشتند و برنامه اجرا میکردند .

    • تا جایی که من اطلاع دارم ایشان در همان زمان ویولن ایرانی را تا حد قابل قبول می نواختند و دستی هم بر کمانچه نوازی داشته اند ولی پس از انقلاب بیشتر روی کمانچه کار می کنند (هرچند باز فاصله قابل توجهی با یک نوازنده حرفه ای کمانچه مثل اردشیر کامکار دارند) همچنین اطلاع دارم که با تنبک و نی هم تا حدی آشنایی داشته اند.
      در مورد دانش هارمونی جناب پایور، تا جایی که می دانم در دست نوشته های ایشان یک دفترچه هارمونی که خلاصه نویسی ایشان از کلاس های آقایان اصلانیان و دهلوی پیدا شده و حداقل در این اثر کاملا وصل های واضع هارمونی چهارصدایی دیده می شود که در همین سایت بنده آن را بررسی کرده ام (قطعه ماهور برای سه تار و ارکستر) ولی قطعا کارهای ایشان از امثال دهلوی ساده تر است.

بیشتر بحث شده است