سپاس از این هستی پاکیزه
اگر بپرسند که کدام نوازنده پیانو در تاریخ موسیقی ایران، بیشترین نقش و سهم را در آموزش و اجرای این ساز- یا بهعبارتدیگر موسیقی ایرانی برای پیانو- داشته است، جواب، منحصر به یک نفر خواهد بود؛ سرکار خانم افیلیا پرتو. سابقه حضور ایشان در موسیقی از مرز هفت دهه گذشت و پیشینه حضورشان درزمینه آموزش شش دهه را پشت سر گذاشت. اگرچه باملاحظه هیات ظاهری ایشان، قبول این واقعیت قدری دشوار است!
خانم پرتو از فارغالتحصیلان اولین دوره تأسیس هنرستان موسیقی ملی است. دورهای ۱۰ ساله و بس ممتاز، که ویژگی آن به خاطر حضور حیاتبخش استادی بود که دیگر پس از او، نظیر او نیامد: روحالله خالقی (۱۲۸۵-۱۳۴۴)، و استادانی که به خاطر او در هنرستان حاضر شدند. تربیت عالی هنری و تربیت عالی اخلاقی هنرجویان، ایدهآلی بود که استاد خالقی آن را دنبال میکرد و در سالهای ۱۳۴۰-۱۳۵۰ نتیجه آن آشکار شد: شماری از هنرمندان که از سالمترینها، متعهدترینها و اخلاقمدارترینها بودند: هوشنگ ظریف، نصرتالله گلپایگانی (که زود از میان رفت)، ارفع اطرایی، فرید فرجاد، محمد اسماعیلی، گیتی وزیریتبار و… بانو افیلیا پرتو.
ناگفته نگذارم که ایشان اولین خاطره من از حضور زنده یک موسیقیدان است. منزل ایشان در چند قدمی منزل خانواده مادری من بود و هنوز هم هست. چندساله بودم که ملودیهایی که مینواخت و صدای لطیفش از پشت دیوارهای مرمرین سفید به بیرون میتراوید را به خاطر سپردم. گاهی وقتها برنامههای تلویزیونیاش را که گاه همنوازی بود و گاه تکنوازی از تلویزیون سیاهوسفید میدیدم و سعی میکردم بین آن شمایل و چهره هنرمند محلهمان، ارتباطی باورپذیر برقرار کنم. در همان وقت هم ایشان در اجتماع هنرمند خوشنام و بااعتباری بود که نامش با احترام برده میشد. من شیفته آن صدای پیانو بودم. اولین خاطره شنیداریام از این ساز، همان بود که خانم پرتو مینواخت. جالب اینکه هیچگاه این موفقیت دست نداده که از نزدیک و بهطور اختصاصی، شنونده اجرای زنده ایشان در منزلش باشم!
بعدها با ورود بیشتر به موسیقی، دیدم که چقدر شیوه نوازندگی ایشان به استادش جواد معروفی وفادار است و مفهوم «مکتبداری» را چه درست و خالصانه معنا میکند. سالهای سال با گذر فصلها، زندگی مستقر در ابتدای بنبست نیلوفر را این صدا معنا میکرد. نواختنی مشحون از آرامش که گاه نشاط و گاه اندوهی لطیف را میپراکند، ولی حتی یکلحظه هم سبک و آشفته و پریشان نبود. سازی بود که مثل خود زندگی بود. ساز، نوازنده را توصیف میکرد.
با گذشت زمان شاگردان بیشتر و بیشتر میشوند و حالا دیگر صدای درس پس دادنها بود که بیشتر شنیده میشد. ما کودکان دیروز محل که همبازی با کیوان، پسر خانم پرتو بودیم، بزرگ میشدیم و هرکدام به راهی میرفتیم. از آن میان، فقط من به راه موسیقی رفتم که اصلاً زمینه خانوادگیاش را نداشتم و در تصورم هم نمیگنجید که زندگیام را در این مسیر بگذارم. اما، شد آنچه که شد و اکنون خانم افیلیا پرتو، آن پسرک دیروزی را بهگونهای دیگر میشناسد و او را توصیف میکند. توصیفی حیاتبخش و غرورآفرین، و شاید در حدی فراتر از شایستگی فرد توصیف شونده.
از نگاه تاریخنگار موسیقی، زندگی و تاریخ، با این هنرمند، مساعد و مهربان نبوده است و فضای سلطهگر جامعه مردسالار پیش از ۱۳۵۷، انواع و اقسام موانع را سر راه او تراشید. بعد از ۱۳۵۷ آتش فساد و ابتذالی که دیگران در این معرکه فراهم کرده بودند، دامن زندگی منزه او را نیز گرفت و هرازگاهی گرفتارش کرد. آثارش بهموقع ضبط نشد و «خاطره»اش هم از بین رفت. آنها که ضبطشدهاند چنان کیفیت اسفانگیزی دارند که نمیشود برای بار دوم دید. مرگ انسانهای محبوب زندگیاش، هرکدام تکهای از وجود او را کند و با خود برد: مادر، استاد معروفی، آقای ملاح، خاطره پروانه و … . تا آخرین حد توان، سالم و اخلاقی زیسته ولی برخورد زندگی با او، نه سالم بوده و نه اخلاقی. خویشتنداری شگفتانگیز او مانع شده که دریچهای از این دردهای درون، به بیرون باز شود. حتی تاکنون یک حلقه سی دی یا کاست از تکنوازیهای پرکارترین بانوی پیانوی ایرانی منتشر نشده و این وظیفه را جامعه و ناشران موسیقی، اصلاً نشناختهاند که بهجا بیاورند.
به قول استاد فرزانه، زندهیاد علی تجویدی، «همیشه بدترین بلاها بر سر بهترین آدمها میآید». بااینحال، بخشی اندک از جامعه و تاریخ هست که قدرشناس است و انسانهای بزرگ را در مقام حقیقیشان میشناسد و به قامت والایشان، از مهر و ارادت، تعظیم میکند. سرکار خانم افیلیا پرتو! تولدتان مبارک، کاش حجم عظیم مهر دوستدارانتان بر شما میتوانست سرانگشتی از دردهایتان را بکاهد. خدا را سپاس، سپاس که هستید.
روزنامه توسعه ایرانی (۱۳۹۸/۱۰/۸)
۱ نظر