نگاهی کوتاه به مقوله ی وزن و ریتم
از آنجا که خصوصیت زمان مندی (Temporal)، به جهت پدیداری و زمان بندی (Meter & Rhythm)، به جهت مقدارسنجی را درموسیقی به دو قسمت ریتم و وزن مُتقسِّم می دانم؛ و ریتم را صورت بندی امتدادهای زمانی بر بستر زمان و وزن را دسته بندی این امتدادها به اندازه های متنوع؛ بنابراین دسته بندی امتدادها (وزن) را دارای دو زیرمجموعه به این شکل می دانم: اول گونه ی معین (ثابت یا متغیر) که به نوع موزون (گروه واژه گزینی ۱۳۹۴: ۱۰۰) مصطلح است و در قالب سلول های وزنی، با اندازه های مختلف، شناخته و ادراک می شوند و دومی گونه ی معلّق (Indeterminate)، یا به بیان دیگر معینِ (۲) بسیار متغیر (آزادیِ به دنبال هم آمدن بسته های متنوع وزنی) که به نوع وزن آزاد (۳) (Ametric or Nonmetric) معروف است؛ باید یادآوری کنم آنگونه که برخی معتقدند این نوع دوم بدون وزن نیست (Temperley 2007: 206).
در اینجا نگاهی کوتاه خواهم انداخت به انواع صورت بندی های امکان پذیر بر بستر زمان و سپس انواع دسته بندی های ممکن به همراه عامل سرعتِ تولید و شنیدار؛ و در این راه نظرگاهم قدرت تمیز و ادراک مغز و توانایی های جسمی انسان است وگرنه این امکان ها برای اجرا توسط رایانه بسیار گسترده تر خواهد بود.
همانگونه که شنیدار هر بسامدی برای گوش غیرمسلح بشر امکان پذیر نیست (شهمیری ۱۳۸۸: ۴۹- ۵۰)، هر اندازه ی زمانی صدا هم قابل درک و شنیدن نیست و در این زمینه هم با آستانه ی ادراک صوت مواجهیم (The Threshold Of Auditory Perception).
در نتیجه امکان استفاده از امتدادها محدود است و آنگونه که برخی می پندارند نامحدود و بی نهایت نیست. بر همین اساس بسته های وزنی هم امکان محدود و معینی برای ادراک دارند. حداقل امتداد زمانی به منظور اینکه گوش صدایی را تشخیص دهد، که این موضوع در پیوند و وابسته به بسامد صداها هم هست، یک صدم ثانیه است (۴) (Collins 2010: 289).
همچنین برای ادراک تفاوت میان دو صوت، که می خواهیم غیر هم زمان، شنیده شوند فاصله ی زمانی بین ۶۰هزارم تا ۷۵هزارم ثانیه لازم است (Collins 2010: 289, Roads 2001: 5). باید توجه داشت که این مقدار اختلاف برای اصوات موسیقی به جز صداهای پیوسته ای مانند تِرمُلُ و ویبراتُ (لرزش) ( گروه واژه گزینی۱۳۹۴: ۱۱۰)مناسب نیست. مقدار اختلاف برای اینکه دو صدا در موسیقی کاملاً مجزا شنیدار شوند دو دهمِ ثانیه است (Pierce 1999: 110).
مقدار حداکثری این زمان دو تا سه ثانیه است که برابر با ادراک (۵) انسان از زمان حال می شود (Collins 2010: 289).
پس اگر واحد زمانی را ثانیه فرض کنیم بنابراین امکان های مختلفی از نسبت های زمانی را، بین دو دهم ثانیه و سه ثانیه، می توان در موسیقی بدون احساس تداخل صوتی و یا فراموش شدن رویداد صوتی، به صورت بالقوه به کار بُرد. به طور مثال اگر درقطعه ای سرعت اجرای امتدادهای سیاه برابر ۶۰ عدد در دقیقه (یک ثانیه)باشد اجرای چنگ ها ۱۲۰ عدد (۵/. ثانیه)، سه بردویِ چنگ ۹۰عدد (۳۳/۰ ثانیه)، دولاچنگ ها ۲۴۰ عدد (۲۵/۰ ثانیه)، شش برچهارِ دولاچنگ ۱۸۰ عدد (۱۶۵/۰ ثانیه)، سه لاچنگ ها ۴۸۰ عدد (۱۲۵/۰ ثانیه)، دوازده برهشتِ سه لاچنگ ۳۶۰ عدد (۰۸۲۵/۰ ثانیه) و چهارلاچنگ ها ۸۸۰ عدد (۰۶۲۵/۰ ثانیه) خواهد بود که در این صورت سه لاچنگ ها در نهایتِ مرز پایینیِ توان اجرایی و ادراکی انسان خواهند بود.
البته جای چنین پرسش هایی همچنان باقی است مانند: اینکه اجرای پی درپیِ صدای ثابت یا متفاوت با چنین سرعتی آیا تداعی صدای کارکردن موتور اتومبیل را نخواهد داشت؟ و چه میزان و با چه معیارهای زیبایی شناسانه ای موسیقایی خواهد بود؟
۱ نظر