متبسم برای پیاده کردن پروژه سیمرغ که به گفته خودش سه سال کار برده و از مشاوره چند شاهنامه شناس بهره گرفته است. نتیجه این مشاوره کوتاه کردن داستان زال بوده، به اندازهای و به شیوهای که به تمامیت داستان آسیب نزند. از حدود چهار صد بیت، فشردهای در هفتاد بیت فراهم آمده که خود در شش موومان تنظیم شده است.
زادن زال، داستان را میگشاید. گروه آواز جمعی این مژده را جار میزند: سام، پدر زال با همه ناامیدیها، دارای فرزندی شده است ولی فرزندی که طبیعی نیست. اگر چه چهرهاش بسان خورشید مینماید، ولیکن همه موی بودش سپید.
موسیقی متبسم پس از مژده زادن زال، شگفتی روزگار را با فرازهای بلند پرخاشجویانهای تصویر میکند. در متن، با هراسی روبرو میشویم که از گفتن رویداد، به پدر، به سام نریمان، بر دوش داستان سنگینی میکند:
کسی سام یل را نیارست گفت / که فرزند پیر آمد از خوب جفت
متبسم روایت موسیقایی داستان را به تکخوان میسپارد. در همین روایت است که همایون شجریان که روز به روز صدایش صلابت بیشتری پیدا میکند، سنگ تمام میگذارد. صدای رسا، شفافیت ادای واژهها و به کارگیری تحریرهای ابداعی آواز او را باستانی جلوه میدهد.
به هر تقدیر، سام با خبر میشود. میآید. فرزند سپید موی را میبیند و حالش دگرگون میگردد، سر به سوی آسمان میبرد و میگوید:
اگر من گناهی گران کردهام / وگر کیش اهریمن آوردهام
و حرفش ناقص میماند. شاید این نخستین اشتباهی است که در کوتاه کردن متن اتفاق افتاده است. بیت بعدی نیز جا داشت که بیاید تا معنا را کامل کند:
به پوزش مگر کردگار جهان / به من بر ببخشاید اندر نهان
باری سام فرزند رانمیپذیرد و فرمان میدهد که او را به دامنه کوهی بگذارند. از بخت خوش سیمرغی در پرواز زال را میبیند. فرود میآید، بر میگیردش و به البرز کوه، به خانه خود، میبردش.
موسیقی متبسم کوشیده عواطف برخاسته از این رویدادها را به موسیقی پر شور خود تزریق کند. اندوه سام، پرواز سیمرغ، و بیگناهی زال را با گوش باز میتوان شنید. صدای پر حجم و پرورده همایون نیز به یاری این خوب شنیدن میآید. زال در سایه سیمرغ پرورده میشود:
مردی میشود چون، زاد سرو / برش کوه سیمین، میانش چو غرو
سپیدش مژه، دیدگان قیرگون / چو بسد لب و رخ به مانند خون
آوازه پسر، به گوش پدر نیز میرسد و پسر به نزد پدر نامهربان باز میگردد. ولی حادثه دیگری در انتظار اوست که این بار نتایج شیرین به بار میآورد: عاشق رودابه، دختر مهراب کابلی میشود که داستان بازیهای عاشقانه آنها، خود میتواند متن جدا برای موسیقی صحنهای دیگری باشد. فردوسی عشق رودابه را چنین توصیف میکند:
دل و جان و هوشم پر از مهر اوست / شب و روزم اندیشه چهر اوست
نه قیصر بخواهم نه خاقان چین / نه از تاجداران ایران زمین
تا آنجا که از گیسوی بلندش کمندی میسازد و زال را به خانه خود فرا میخواند:
کمند از رهی بسته و داد خم / بیفکند بالا، نزد هیچ دم
زدیدنش رودابه مینارمید / به دو دیده در وی همی بنگرید
پایان داستان نیز رندانه بیان شده است:
چو خورشید تابنده شد ناپدید / در حجره بستند و گم شد کلید
موسیقی متبسم برای آن که توانایی تصویر حالات و روحیات گونهگون شخصیتهای داستان زال را داشته باشد، از مدگردی (مدولاسیون)های مستمر بهره میگیرد. کار را از چهار گاه آغاز میکند و پس از گذر از اصفهان و همایون و ماهور و… به چهارگاه باز میگردد. مدگردیها چه در ارکستر و چه در صداها، به اندازه کافی ظریف است و گوش شنونده معمولی آن را در نمییابد.
۱ نظر