برابریِ طبقات اجتماعی در جامعهٔ فرارود از پیش از اسلام برخلاف جامعهٔ طبقاتی ایران، زمینه را برای پیدایشِ جامعهای برابرخواه در فرارود آماده کرد؛ و ازهمینرو نوزاییِ ایرانی نه در خود ایران، بلکه در آنجا آغاز شد. بهنوشتهٔ فرای، این نوزایی، رُنِسانْسی اسلامی–ایرانی بود که در روزگار سامانی پرورش یافت و جنبهٔ ایرانیاش، بیشتر از جنبهٔ عربی آن بود.
سامانیان با این کار اسلام را به فرهنگی جهانی تبدیل کردند و نشان دادند که اسلام میتواند به زبانِ عربی وابسته نباشد. ترجمهٔ نوشتههای دینی و غیردینی از زبان عربی به فارسیِ دَری در این روزگار انجام میگرفت. بلعمی تاریخ طَبَری را از عربی به فارسی برگرداند. کتابهایی دربارهٔ پزشکی و دارو نوشته شد؛ و خوارزمی دانشنامهای گردآورد. در این روزگار، سرایندگان نیز شاید بیشتر جایگاه داشتند. دقیقی بهفرمان نوح دوم، کار سرایش تاریخ ایران پیش از اسلام را آغاز کرد که با مرگش بیسرانجام ماند. کاری که فردوسی به انجام رساند و با این کار، تا اندازهای ادب پارسی میانه را از نابودی رهانید.
در روزگار فردوسی اندکی از شور جنبش شعوبیه کاسته شدهبود. بااینهمه، هنوز برخی از ایرانیانِ میهنپرست در اندیشهٔ گذشتهٔ نیاکانیِ خویش بودند. راوندی میگوید بدین ترتیب، بسیاری از دانشمندان و نویسندگانِ ایرانی برای زندهکردنِ تاریخ ایران باستان گام برداشتند. برای این هدف، همهٔ نوشتههای تاریخی، ادبی و اجتماعی که از دستبردِ یورش اعراب بیگزند ماندهبود، گردآوری و برای نگارش تاریخها و شاهنامهها آماده شدند. ابُوالْمُؤَیِّد بَلْخی شاهنامهای را به نثر نوشت و مسعودیِ مَرْوَزی به نظم. فردوسی از همان روزگارِ کودکی، بینندهٔ کوششهای مردمِ پیرامونش برای پاسداریِ ارزشهای دیرینه بود و خود نیز در چنان زمانه و زمینهای پابهپای بالندگیِ جسمی به فرهیختگی رسید و رهرو سختگام همان راه شد.
شُعوبیّه جنبشی بود که در سدهٔ دوم و سوم ه.ق مَوالیِ عجم و بیشتر ایرانی در واکنش به برتریجویی نژادی عرب، بهویژه امویان شکل دادند. این گروه همهٔ اقوامِ جهان را یکسان میشمردند و ازهمینروی، «اهل تَسْویه» خوانده میشدند و تفاخُر و تعصبِ عرب را برخلاف آموزههای اسلام میشمردند.
اندکاندک، مردمان ناراضی از عرب به آنها پیوستند، بهگونهایکه عرب را پست و خوار میشمردند و مدعی شدند که عرب نه فضیلت و برتری داشته و نه صنعت و هنر و دانش و حکمتی به جهان عرضه کردهاست. قرآن و اسلام هم که عربها بدان سَروَری میکنند، از این تعصب عربی بیزار است و اختصاصی به آنها ندارد. شعوبیه از اواخر روزگار اموی پدید آمدند و از ادبیات فارسی میانه در برتریجویی بر عرب بهره گرفتند و با این انگیزه، آن آثار را به عربی برگرداندند.
شعوبیه آثاری در فضایل و برتریهای عجم و فرومایگیِ عرب نگاشتند که هرچند اثر زیادی از آن در دست نیست، در اَلْفِهرِست برشمرده شدهاند.
۱ نظر