فردوسی، همچون دقیقی، در یادکرد مفاخر ملی و میهنی دیدگاهی شعوبی داشت. بهباور برخی پژوهشگران چون صفا، رافضی گفتن فردوسی، نتیجهٔ شعوبی بودن اوست. زرینکوب میگوید فردوسی دربارهٔ روایت حملهٔ اعراب به ایران و دیگر جنگهای ایران، متأثر از روایاتی است که بهظاهر موبدان پس از یزدگرد سوم بر خداینامهها افزودهاند و بدینترتیب، روح شعوبی و بیگانهستیزی در آن دمیده شدهاست،
بهگونهایکه هم فاتحان ایران را پست و حقیر نشان میدهد، و هم شکست سپاه ایران را به گردن تقدیر الهی میاندازد.
سبک خراسانی، بهویژه رودکی و دقیقی
این دوران، مهمترین روزگار حماسهسرایی در ایران است. مسعودی مروزی و دقیقی و فردوسی هرسه، سه اثر حماسی خود را در این دوره آفریدند که سبب رواج نظمِ داستانهای منثور پهلوانی و ملی دیگر و سرایش داستانهای حماسیِ دیگر در روزگار سلجوقی شد. غزلِ این روزگار، دنبالهٔ اواخر سدهٔ سوم و آغاز سدهٔ چهارم ه.ق است. سرایندگان غزلسرای نامی در آغاز این دوران، رودکی ( ۲۳۷ ه.ق.، – ۳۱۹ ه.ق.، اهل سمرقند نخستین شاعر مشهور پارسیسرای ایرانی در دوره سامانی و استاد شاعران) و شهید بلخی هستند. دقیقی، فرّخی سیستانی و عنصری از دیگر غزلسرایان خوب این روزگار هستند. مدیحهسرایی، حکمت و وعظ، داستانسرایی و بیان حکایت و مثل نیز در شعر این دوران رواج داشتهاست.
بهباور لازار فردوسی در هنر سخنوری آشکارا وامدار گذشتگان خویش و همهٔ آنانی است که در بیش از یک سده، زبان فارسی را گسترش دادند و ساختار آن را روشن کردند و رسانهٔ ادبی آن را به اوج رساندند و او توانست مطالب خود را چنین درخشان بپردازد. او میگوید اگر دیگران زبان و شعر پارسی را به بلوغ نمیرساندند، شاهنامه یارای پیدایش نداشت. این کتاب، آوردهٔ مجال و آرامشی بود که در آن، گذشته در یادها پابرجا بود و زبان ادبی نوین چنان بالندگی یافتهبود که شاهکارهای ادبی بیآفریند.
بهگفتهٔ محمدجعفر یاحقی، سرودههای پراکندهٔ شاعران بیدیوان یا سرایندگانی مانند ابوشکور بلخی، دقیقی و مسعودی که همگی در بَحرِ مُتَقارِب سروده شدهاند، میتوانسته پیشینهای برای شاهنامه و شاهنامهسرایی بوده و فردوسی از همهٔ آنان بهره بردهباشد. فردوسی نخستین بار در روزگار پادشاهی نوشینرَوان و در داستان آوردن کَلیله و دِمنه از هند و به پهلوی برگرداندن آن و رویدادهای پس از آن، از رودکی نام میبرد و سرودهٔ او را میستاید و پس از آن دو بار دیگر در سرگذشت خسروپرویز بیآنکه به کار رودکی دربارهٔ کلیله و دمنه اشاره کند، از این کتاب یاد میکند. اینگونه یادکرد رودکی آنهم با آن برجستگی در شاهنامه، آنچنانکه فردوسی سرگذشت روزگار ساسانیان را نگهدارد و داستان کلیله و دمنه در عهد اسلامی تا نظم آن بهدست رودکی را بیان کند نشان از دوستداری ویژهای نسبت به رودکی از سوی فردوسی است و بیانگر آن است که بهگمان، کلیله و دمنهٔ سرودهٔ رودکی نزد فردوسی بوده و او از هنر رودکی در این کار بهرهمند میشدهاست.
۱ نظر