اخوان به غیر از شعر زمستان اشعار قدرتمند زیادی دارد که هنوز روی آنها کار موسیقیایی انجام نشده است. با این حال هستند آهنگسازانی چون حمید متبسم که زمستان را بهترین شعر اخوان می دانند و مجبوریم هر از گاهی نسخه های کسالت آور جدیدی از این شعر را از زبان خوانندگان مختلفی بشنویم. زمستانی که حسین علیزاده ساخت و استاد شجریان خواند شاید گواه بیشترین پیوند و درک متقابل بین آهنگساز با شعر باشد. ارتباط متبسم اما با این شعر ارتباطی معنا ستیزانه بود. زمستان اخوان، سرد، تهی، بی رحم، بی تحرک و بی امید و نوید است، آهنگسازی متبسم در مقابل تصویری گرم، پرصدا، گاه مهربان و پر از تحرک و پویایی است به طوری که اگر شعری با مضمون بهار یا تابستان یا پاییز هم بر این ملودی ها می گذاشتی به همین اندازه بی ارتباط جلوه می کرد.
اخوان تصویر زمستان را آنقدر خشن و بی رحم توصیف می کند که آهنگساز می بایست در انتخاب خواننده ی مرد هم وسواس به خرج دهد و تا حد ممکن به دنبال صدایی بگردد که القا کننده ی این حسِ حاکم بر فضای شعر باشد. در مورد دلیل انتخاب فریبا داوودی به عنوان خواننده ی اثر لابد آقای متبسم دلایلی قابل قبول برای خودشان دارند اما این دلایل هر چه که باشد ناهمگونیِ صدای داوودی را با مفاهیم شعر زمستان توجیه نمی کند. دلیل حضور هادی فیض آبادی اما کاملاً مشخص بود، حاشیه ای برای پر کردن زیر صدای داوودی با انگیزه ی اخذ مجوز اجرای کنسرت. در هر حال حضور آقای فیض آبادی هم به مصداق آنچه که در باره ی آقای شعاعی گفته شد چندان ضروری به نظر نمی رسید.
مهمترین نکته در مورد بخش آوازی این بود که همخوانان یک ملودی را عیناً می خواندند بی آنکه هیچگونه اثری از دو صدایی در قطعه شنیده شود. فقط در یک قسمت از موسیقی برای خوانندگان، اجرایی شبیه کانُن نوشته شده بود که خوانندگان اشعار را به متعاقباً تکرار می کردند و متاسفانه علی رغم نگرانی آهنگساز در هنگام اجرا و کمک ایشان جهت هماهنگی بین خوانندگان، باز هم این قسمت خوب اجرا نشد و خدا را شکر کردم که متبسم چیز پیچیده تری برای بخش خوانندگان ننوشته بود.
از نکات قوتِ قطعه ی زمستان می توان به تلفیق کم ایراد شعر و موسیقی اشاره کرد. بجز یک مورد که در عبارتِ ” دور یا نزدیک ” کلمه ی ” یا ” با فاصله گرفتن از “دور” و چسبیدن به “نزدیک” معنای حرف ندا را به ذهن شنونده متبادر می کرد (… یا نزدیک)، بقیه ی اشعار به لحاظ اصول تلفیق شعر و موسیقی بی نقص به نظر می رسید و آهنگساز در نوشتن ملودی بر هجاهایی که مرتباً کوتاه و بلند می شدند ماهرانه عمل کرده بود.
نقش موسیقی در فواصل بین خوانش اشعار صرفاً به اجرای پاساژ های سریع محدود می شد و شنیدن این پاساژ های بی روح بخصوص در قسمتی که موسیقی به مقام چهارگاه مدولاسیون کرده بود، آزار دهنده می نمود. اخوان در پایان شعرش، باز نومیدانه تاکید می کند که “زمستان است” اما بخش پایانی این موسیقی مانند سایر بخشها، تصویری متضاد را به ذهن متبادر می کرد.
در پایان باید گفت دانش موسیقی و توانایی نوازندگی آقای حمید متبسم در حدی فراتر از آن چیزی است که در کنسرت زمستان از ایشان شنیدیم و این گفته را مراجعه به آثار قبلی ایشان تایید می کند. برای این هنرمند گرانقدر ماندگاری پنجه های پر توان و روزهایی روشن آرزو می کنم.
۱ نظر