گفتگوی هارمونیک | Harmony Talk

سالی بدون محسن قانع بصیری…

سالی که گذشت در کنار تمام اندوه ها و غم هایی که به جای گذاشت، تلخ ترین سال برای ژورنال گفتگوی هارمونیک بود. تنها یک ماه از جشن تولد سیزده سالگی سایت در منزل زنده یاد محسن قانع بصیری می گذشت که خبر شوکه کننده درگذشت این دانشمند برجسته به ما رسید. مقام علمی و گستره نظریه های محسن قانع بصیری در جایگاهی است که حتی مرور آرا و اندیشه های او نیز نیازمند پژوهشی عمیق و چند بعدی است؛ شناخت دستگاه فکریِ وی، مخاطب را از معابر فلسفه، جامعه شناسی، اقتصاد، اخلاق و… می گذراند تا به یک نگاه منشوری از مسائل برساند.

در سال گذشته بعضی از اندیشمندانی که با نظریه ها و اندیشه های او آشنایی داشتند، درصدد تحریر یادداشتی درباره او بودند ولی وسعت مسائل مورد بحث او، جسارت قلم زدن را گرفت؛ در یادداشت امروز سایت که به یاد این دانشمند برجسته نوشته می شود، این حقیر که سالهاست با آثار و اندیشه ها و مخصوصا محضر گرم و پر فیض این استاد فقید آشنایی دارد، نه جسارت و نه قصدِ مرور کارنامه علمی چنین اندیشمندی را دارم، بلکه در این یادداشت، مروری کوتاه و موجز خواهم داشت به نوشته های این نظریه پرداز فقید درباب فلسفه هنر و موسیقی.

محسن قانع بصیری به مدت ۱۰ سال یعنی از سال ۱۳۸۵ تا ۱۳۹۵ با وب سایت گفتگوی هارمونیک به درخواست نگارنده همکاری کرد و ۱۶ مقاله عمومی از او در سایت برای نخستین بار یا به صورت باز نشر منتشر شده اند.

از آنجایی که وی در طول این سالها، سردبیری دو مجله «مدیریت» و «صاعقه» را به عهده داشت و در کنار آن در حال نگارش پنج کتاب با نام های «مارکس و تکنولوژی: نگاهی انتقادی به اندیشه های مارکس در زمینه سرمایه و تکنولوژی»، «پرسشی از هایدگر؛ تکنولوژی چیست؟»، «غرب‌زدگی بسته‌بندی نوستالژیک تاریخی»، «جلوه ها و جنبه های دموکراسی» و «قدرت» (کتابی که ناتمام ماند) بود، هیچگاه امکان تمرکز بر نظریه های خود در زمینه هنر را نیافت و مقالات هنری او (با محوریت و مثال هایی از هنر موسیقی) تنها در حد مقدمه ای بر نظریه های هنری او باقی ماند.

در سالهای اخیر هم که قرار بود با همکاری نگارنده این نظریات به صورت مقاله علمی درآمده و منتشر شود، به دلیل مشغولیت های فکریِ کتابِ «قدرت»، به سرانجام نرسید و نیمه کاره رها شد (امیدوارم این نوشته نیمه تمام را با استفاده از یادداشت های دیگر ایشان کامل و منتشر کنم).

غیر از مجموعه مقاله ها، قانع بصیری مشغول تکمیل یک لیبرتوی اپرا با همکاری دکتر سعید شریفیان و جمع آوری دو مجموعه از سروده های خود با آهنگسازی بهزاد عبدی و آرین کرمی بود که متاسفانه نیمه تمام ماند.

با وجود محدودیت ها و نقصان های فوق الذکر، امروز از میان مقالات هنری محسن قانع بصیری می توان چند نظریه و طرح پیشنهادی را شناسایی کرد که در این نوشته به سه مورد (که گمان می کنم مهمترین نظریات او در زمینه هنر است) اشاره می کنم:

شناخت اهداف غائی هنر کلاسیک
در مقاله «اندر تعریف موسیقی کلاسیک» اهداف غائی هنر کلاسیک (و در مثال های این مقاله موسیقی کلاسیک) مورد ارزیابی قرار می گیرد و در پایان مقاله مواردی عنوان می شود که می تواند روشی برای ارزش داوری آثار موسیقی کلاسیک در اختیار منتقد قرار دهد.

نظریه سازه های میانی
«نظریه سازه های میانی» از دل یک بررسی چند بعدی و میان رشته ای شکل گرفته است تا به تغییر تاریخی مسیر موسیقی از بداهه نوازی تا آهنگسازی بپردازد؛ هرچند قرار بود این نوشته به صورت یک تئوری مستقل در زمینه فلسفه هنر تکمیل و منتشر شود ولی امروز در نبود چنین مقاله ای هم می توان با واکاوی مقاله «از بداهه نوازی تا آهنگ سازی؛ طرحی از نظریه سازه های میانی»
به تحلیل کاربرد این نظریه پرداخت. «نظریه سازه های میانی» نه تنها امکان بررسی وضعیت تاریخی موسیقی را در ادوار مختلف می دهد و شرایط دسته بندی تمدن های مختلف را از نظر جغرافیا فراهم می کند، بلکه ابزاری کارآمد در زمینه نقد هنر و تفکیک بخش های علمی و هنری، در زمینه های مختلف دنیای هنر است.

تعریف هنر
در جلساتی که به صورت هفتگی با استاد قانع بصیری داشتیم، مسئله تعریفِ هنر، یکی از مسائلی بود که درباره آن صحبت می شد و نگارنده بر اساس مشاهداتی که از آثار هنری داشتم به این دو خصوصیت برای تمیز دادن آثار هنری از غیر هنری رسیده بودم: ۱- دور از دسترس بودن خلقشان برای جمعیت بزرگی از انسانها ۲- گذشتن از سدهایی که در آن اثر قرارداد می شود؛ در تعریف بخش سومی مورد غفلت قرار گرفته بود که در نبود آن، انواع شعبده بازی و هنرهای رزمی نیز می توانست «هنر» نامیده شود؛ این بخش سوم را استاد به تعریف افزودند: ۳- به کارگیری قدرت تخیل فعال. این بخش افزوده شده نقش کلیدی در تکمیل این تعریف دارد، چراکه توسط آن، منتقد امکان تمیز دادن آثاری که فاقد تاثیر گذاری در بازه زمانی دراز مدت اند را می یابد.

سخن پایانی
گستردگی دانش و جایگاه علمی محسن قانع بصیری به اندازه ای است که مجال بازگویی محفل لبریز از مهر و صفا و فضیلت و فروتنی او را نمی دهد. کاش قلمی توان کشیدن بار عاطفیِ حضورِ گرمابخشِ او را داشته باشد تا ذره ای از دم مسیحایی او را بازگو کند.

 

سجاد پورقناد

سجاد پورقناد

سجاد پورقناد متولد ۱۳۶۰ تهران
نوازنده تار و سه تار، خواننده آواز اپراتیک و سردبیر مجله گفتگوی هارمونیک
لیسانس تار از کنسرواتوار تهران و فوق لیسانس اتنوموزیکولوژی از دانشکده فارابی دانشگاه هنر تهران

۱ نظر

بیشتر بحث شده است