بعداً آقای امیرحسین پورجوادی دوباره از آقای دکتر صفوت گرفته بودند و بخش نوازندگان تار و سهتار این کتاب را در فصلنامۀ موسیقی ماهور، شمارۀ سی، منتشر کردیم که در آن جملات جالبی دارد. من دو سه جمله را که آقای مشحون دربارۀ نوازندگی مهدی صلحی میگوید بازگو میکنم. میگوید مهدی صلحی (منتظمالحکما) در تار از شاگردان میرزاحسینقلی و میرزاعبدالله بوده و در سهتار بیشتر شاگرد میرزاعبدالله بوده و بیشتر سهتار را ادامه داده است اگرچه خودش هم شاگرد تار داشته و هم شاگرد سهتار و در هر دو زمینه ماهر بوده است ولی میگوید سهتار را در نهایت استادی مینواخت.
ناخنی بسیار قوی و پنجهای تند و چپ و راستهایی مرتب داشت و در نوازندگی مقتدر و ماهر بود. در حال نواختن، مضراب ریز او قطع نمیشد و در حال نوازندگیِ مطلبی نغمات دیگری از ساز او شنیده میشد و نوازندگی او حالت مخصوص به خود داشت. شاید سبک نوازندگی او در نتیجۀ شاگردی محمدصادقخان سُرورالملک وضع مخصوص به خود گرفته بود، زیرا صلحی مدتی هم از سرورالملک تعلیم گرفته و تحتتأثیر نوازندگی او نیز بوده است. (مطالبی را که از سُرورالملک گرفته به نام محمدصادقخانی نوشته است و از آقاحسینقلی هم مطالبی دارد و به همین دلیل شاید به روایت او عنوان ردیف میرزاعبدالله نتوان گفت، چون برآیندی است از میرزاعبدالله، وجوهی از استیل آقاحسینقلی و مطالبی از محمدصادقخان و سَنتِزی که در ذهن ایشان انجام شده است.
مفهوم امروزی ردیف با مفهومی که صد سال پیش در ذهن اینها بوده فرق دارد و ما نباید با مفهوم امروزیای که از ردیف در ذهن داریم سراغ آنها برویم. اگر او ردیف میرزاعبدالله میگفته است، منظورش همۀ جزئیات نیست، بلکه منظورش استیل کلی و کلیت آن به سیستم میرزاعبدالله است.) جالب است در ادامه، از آقای دوامی دربارۀ هنگآفرین و درویشخان و مهدی صلحی مطالبی نقل شده است و مقایسههایی بین سبک اجرایی این افراد کرده است که من در اینجا وارد جزئیات آن نمیشوم.
این نکته جالب است که عبدالحسین صبا نیز که هم شاگرد مهدی صلحی و هم شاگرد میرزاعبدالله بوده و مکرراً ساز صلحی را دیده بود حکایت میکند که در ساز منتظمالحکما علاوه بر مطلبی که مینواخت مثل اینکه پیوسته نغمۀ دیگری هم به گوش میرسید. حاجآقامحمد ایرانی مجرد هم مطالب مشابه دیگری نقل کرده است…
در هر حال، در این نوشتهها مقداری حالتی که من از آقای پورجوادی شفاهاً از دکتر صفوت شنیده بودم که نوازندگی صلحی مضرابهای شلاقی داشته و در نوازندگیاش صدای ممتد پسزمینهای داشته و… مطالبی هست که در آینده اگر کسی بخواهد دوباره این ردیف را ضبط کند یا دستگاههای دیگر این ردیف را ضبط کند میتواند ایده دهد و مقداری منابع مکتوب و شفاهی مکمل هم وجود دارند.
اگرچه ممکن است کسی بخواهد از متنی با یک سبک اجرایی دیگر تفسیر ارائه کند ولی در این زمینه فکر میکنم ما نیازمند دانشی هستیم که غربیها خوب به آن پرداختهاند و ما نداشتهایم و آنهم زیباییشناسی فلسفۀ موسیقی از منظر اصالت اجرای تاریخی است؛ اینکه در یک اجرای تاریخی نوازنده با چه سازی میزده؛ با چه استیلی زده؛ در چه فضایی بوده است… همۀ اینها که گرد هم بیایند میشود به یک اجرای اصیل تاریخمند یا اجرای آگاه از تاریخ دست پیدا کرد و بعداً تفسیرهای دیگری را هم میشود ارائه کرد و شاید کسی بخواهد با سبک دیگری آنرا اجرا کند.
۱ نظر