تاثیر شوستاکویچ بر آهنگسازان غیر روس پس از خود کم بود، اگرچه آلفرد شنیتکه (Alfred Schnittke) از مکتب التقاطی و تضاد بین حرکت و سکون شوستاکویچ اقتباس کرده و همچنین موسیقی آندره پروین (André Previn) ارتباط واضح آثار او را با سبک ارکستری شوستاکویچ نمایان می کند. تاثیر او همچنین بر روی آهنگسازان اسکاندیناوی دیده می شود همانند؛ کالفی آهو (Kalevi Aho)، لارس-اریک لارسون (Lars-Erik Larsson). بسیاری از معاصران روس او و هنرجویانش در کنسرواتور لنینگراد، بسیار زیاد تحت تاثیرسبکش بودند همچون؛ جرمن اکنف (German Okunev)، بوریش تیچنکو (Boris Tishchenko) که سمفونی پنجم سال ۱۹۷۸ خود را به شوستاکویچ تقدیم کرده؛ همچنین سرجی اسلونیمسکی (Sergei Slonimsky) و دیگر آهنگسازان.
شیوه محافظه کارانه شوستاکویچ هم با اینحال در نزد تماشاگران و شنوندگان چه در داخل و خارج از روسیه بسیار محبوب بود. آثار شوستاگویچ با همان تضادهای تونالیته و بدون تنالیته بیشتر در سبک رومانتیک و آهنگین هستند.
محصول تفکر شوستاگویچ در مجموعه سمفونیها و کوارتتهای زهی او دیده می شود. سمفونیهایش همواره در طول کار و حرفه وی به وجود آمدند، در حالی که کوارتتهایش آثاری بودند که در اواخر عمرش روی آنها متمرکز شد. محبوب ترین آثار او، سمفونیهای پنجم، هفتم و دهم و کوارتتهای هشتم و پانزدهم است.
شوستاگویچ همچنین چند اپرا ساخته است؛ اپراهای؛ خانم مکبث از مسنسک، دماغ (The Nose) و اپرای نا تمام “غماربازان” بر اساس کمدی از نیکولیا گوگول، همچنین شش کنسرتو (دو کنسرتو برای پیانو، ویلن و ویلنسل)، دو تریو برای پیانو و نیز تعداد بسیاری موسیقی فیلم از خود به جا گذاشته است.
در آثار شوستاگویچ تاثیر هنرمندانی که آنان را بسیار ستایش می کرد وجود دارد؛ باخ در فوگ های او، بتهوون در کوارتتهایش، مالر در سمفونیها و برگ در استفاده او از کدها و عبارات موسیقی. در میان آهنگسازان روس بیشتر مودست موسورسکی (Modest Mussorgsky) را می پسندید، همچنین اپراهای بوریس گودنوف (Boris Godunov) و خوانچینا (Khovanshchina) را مجدد تنظیم کرد.
تاثیر موسوسکی در اپرای خانم مکبث و سمفونی یازدهم او بسیار واضح است. وجود پروکوفیف بیشتر در آثار اولیه پیانوی او همانند اولین سونات و اولین کنسرتواش دیده می شود. تاثیرات موسیقی کلیسایی و موسیقی فولکلور در آثار دهه ۱۹۵۰ او وجود دارند. رابطه شوستاکویچ با استراوینسکی نا مشخص بود، همانطور که شوستاگویچ به گلیکمان نوشته؛ “استراوینسکی آهنگسازی است که من ستایشش می کنم. استراوینسکی متفکری است که من از او متنفرم.”
در سال ۱۹۶۲ شوستاکویچ “Symphony of Psalms” که برای پیانو تنظیم شده بود را از خوددر ملاقاتی به استراوینسکی نشان داد، دیدار بین دو آهنگساز موفقیت بزرگی نبود و از عصبانیت شدید شوستاکویچ و بی رحمی استراوینسکی با او گفته شده!
بسیاری از منتقدین، جدایی زیادی بین سبک آثار آهنگساز در سالهای قبل از ۱۹۳۶ مشاهده کرده اند، آهنگساز به فلورا لیتوینوفا گفته است؛ “اگر موج موافقی برایم وجود نداشت… می توانستم آثار درخشانتری، ریزه خوانیهای (sarcasm) بیشتری، ایده های بهتری ارائه دهم به جای پنهان کردن و محافظه کار بودن.” مقاله هایی در سالهای ۱۹۳۴ و ۱۹۳۵ از شوستاکویچ چاپ شد که درباره برگ، شونبرگ، کرنک، هیندمیث و به خصوص استراوینسکی بود.
اولین سمفونی او که ترکیبی از سبک آکادمی و مدرسی بود و اثرش به نام “دماغ” را می توان به عنوان ناسازگران ترین اثر مدرن او بر روی صحنه نام برد. گروو، از سمفونی چهارم او به عنوان “ترکیبی عظیم از پیشرفت موسیقی شوستاکویچ” یاد کرده. همچنین این سمفونی اولین اثری بود که تاثیر مالر در آن وجود دارد. آثار اپرایی او بیشتر با مضمونهای عشق، مرگ و هنر همراه بودند.
موسگورسکی صحیحه یا موسوسکی؟چون من بیشتر موسگورسکی شنیدم. شاید هم این دو نفر با هم متفاوتند.مرسی