درباره بهمن رجبی
بهمن رجبی، دارد به هفتادسالگی* نزدیک می شود. با نیروی یک پنجاه ساله توانا و پرشور، با بی باکی و صراحت همیشگی اش که سن و سال نمی شناسد. این تراکم ایمان به کار خود و اعتقاد به آرمان و زندگی ای «بهمن گونه و رجبی وار»، از او شخصیتی قابل احترام ساخته که دوستان به کنار، دشمنان و معاندان او نیز مجبور شده اند درباره آن به حرمت سخن بگویند و از پایمردی او در راه خویش، آسان نگذرند.
بهمن رجبی، رسیدن به این جایگاه را به قیمت تحمل تنهایی (در سطح حرفه ای و بین موسیقیدانان) و با رنج بسیار، پرداخته است. او نه یک تنبک نواز چیره دست به مفهوم عادی و معمولی خود، بلکه یک مبلغ معتقد و مصر به حفظ و پاسداشت ارزش های ذاتی ریتم در موسیقی ایران و تنبک نوازان در این نظام موسیقایی است. این خصلت به اضافه تالیفات خرد و کلانش، مرتبه او را فراتر از این برده که درحد یک نوازنده صرفا چیره دست ارزیابی شود.
برای دریافت ارج و مقام بهمن رجبی در هنرش، باید به موازات شنود هنر تنبک نوازی او، به سخنان و اندیشه هایش توجه جدی کرد و پای صحبت او نشست و البته شرایط و مقتضیات جامعه موسیقی ایران (بخوانید تهران و دو سه شهر دیگر) را نیک شناخت. اشخاصی که بخواهند بعدها کتابی درباره زندگی و هنر او بنویسند، به هیچوجه بی نیاز از این بررسی و مطالعه نخواهند بود.
۳ سال و نیم بیشتر نداشت که در کوران جنگ جهانی دوم، پدرش را از دست داد و به قول سعدی «در خردی از سربرفتش پدر» و طعم تلخ یتیمی چشید. توجه مادر، عشق به ریتم و نوازندگی را در او بارور کرد. در سال ۱۳۲۸ به کلاس استاد حسین تهرانی رفت. دفعه اول بود و دفعه آخر هم شد. راه او، راهی تکروانه بود. در بیست و دو سالگی که از خدمت زیر پرچم برگشته بود، خودآموختگی و نوازندگی خودجوش را ادامه داد و در ۲۵ سالگی، سال ۱۳۴۳ با هنرمند بزرگ و خلاق تنبک، امیرناصر افتتاح آشنا شد و نزد او به آموختن نشست. این دوره چهارماه بیشتر طول نکشید ولی تاثیر عمیقی روی شخصیت و تکنیک نوازندگی او گذاشت. به طوری که هنوز هم، مستقیم و غیر مستقیم، بارها بیان کرده که «فقط مدیون امیرناصر افتتاح» است.
بهمن رجبی، برآمده از بطن فقر و رنج، راه خود را هموار کرد، تحصیل را ادامه داد و در رشته کشاورزی فارغ التحصیل شد. در بیست و پنج سالگی به استخدام بانک کشاورزی درآمد و دو سال بعد (۱۳۴۵) ازدواج کرد. حاصل این ازدواج دو پسر (بابک و مزدک) است. رجبی هیچوقت نوازنده ای به رسم معمول زمان «مطیع و رام و سربه راه و حرف شنو» نبود. عصیان بر علیه ظلم و بی عدالتی در او ذاتی بود و او هیچوقت از ذات خود فاصله نگرفت.
* این مقاله در تاریخ ۱۳۸۵/۱۰/۰۲ منتشر شده است.
۱ نظر