ما مفهوم ریاضی را بصورت آکادمیک بدین عنوان فرا گرفته ایم که قوانین ریاضی به منزله یک کیف بیجان پر از ابزار و فنون است که مورد استفاده مهندسین و حسابدارها قرار می گیرد، اگر بتوانیم این مفهوم را از بین ببریم، و به این قوانین به چشم یک راز سر به مهر برای اصلاح فرهنگ مردمی نگاه کنیم، دستکم توانستهایم فضای روشنفکرانهای را در برابر معضل درک تصورات ریاضی دوران قبل ایجاد نماییم.
در دوران رنسانس، ریاضیات یک زبان جهانی بود که ایدههای کلی آن را به صورت خلاصه بیان میکرد.
چکیده این اطلاعات هنوز در فرهنگ مدرن در قالب ساختارهای فکری و رفتاری وجود دارند، ضمن آنکه ما وارث تجلی منسجم این عقاید به صورت مصنوعاتی نظیر سازهای مورد بحث، نیز میباشیم و از آنجا که همه چیز با زبان ریاضیات به هم مربوط میشوند، برای درک هر یک از اجزای فوق و یا کلیت آنها، دانستن این زبان و فرهنگ تابع آن ضروری است.
به واسطه تغییر و دگرگونی جامعه بشری ظرف ۵۰۰ سال گذشته، نقش و وظیفه ریاضیات نیز به جهت پاسخگویی به نیازهای بشری دستخوش تغییرات بسیاری گردیده است. نیازهای مذکور هماکنون مرتفع شدهاند اما در عوض زندگی آتی بشر مورد تهدید افزایش تقاضا به واسطه نقصان دائم منابع و امکانات فیزیکی میباشد. به نظر میرسد خود انسان به عنوان یک منبع فوق تکنولوژی، تنها روزنه امید برای پیشی گرفتن در این دوره متزلزل است.
در مسیر این تکنولوژی (شاید به عنوان ناجی)، یک بار دیگر قوانین متنوع ریاضی به صورت یک زبان ایفای نقش خواهد کرد، اما این بار به عنوان یک زبان کمّیتی و یک مقیاس وحشتناکی از محدودیت، عمل می کند که به علل آنچه باقی مانده است، می پردازد و از فراوانی سخن نمیگوید.
انسان عصر رنسانس، اگر چه مشتاقانه به سمت تکنولوژی برتر گام برمیداشت، اما از این امتیاز برخوردار بود که این مسیر را آزادانه می پیماید، چرا که از مسئولیتها و عواقب وخیم و حتی ترسناک این تکنولوژی آگاه نبود. اگر چه روح ریاضیات با تکنولوژی در یک کالبد نمیگنجید اما این دو با تناسب و هارمونی بر هم تأثیر گذاشته و امور بشری را نظم میبخشیدند.
طبق نظریات فیثاغورث و افلاطون جهان در جهت یک هارمونی آسمانی تنظیم شده که از طریق شعور قدسی و ادراک الهی ریاضیات قابل درک است. افلاطونیون جدید، پا را از این نیز فراتر نهاده و در قرن ۱۶ اظهار داشتند که جهان و پدیدههای آن به واسطه ریسمان سحرآمیز اعداد، برانگیخته و یکپارچه میشوند. علوم چهارگانه کهن نیز حکمتی بود که از چنین عقیدهای ریشه میگرفت، مواردی چون – حساب، هندسه، موسیقی و هیئت – به نظم مکرر اعداد در وجوه گوناگون آنها قطعیت میبخشید، به این مفهوم که به صورت مشخص و واضح، به اعداد ثابت، مقادیر متغیر و اعداد کاربردی میپرداخت.
به این ترتیب، مطالعه دانش ریاضیات، به واسطه حقیقت جهانی نهفته در آن، نوعی صمیمیت را القا میکرد و کاربرد آن نیز فعالیتی بود در جهت عمل به این عقیده که امور در جهت اصل عمومیت، کنترل و منظم میشوند. این مطلب توضیح مختصری از یک زبان کیفی بود. این دوره تکاملی، ارتباط ما را با حقیقت تغییر ناپذیر اعداد، از «ابزار تجلی و بیان» در هنر و زندگی عصر رنسانس به نقش برجسته امروزی آن به عنوان «تجلی ابزار» تغییر داده است.
در این مرحله توجه به این مطلب که چگونه چنین عقاید و اندیشههای موثر در ریاضیات توانستند در تاریخ فرهنگی ما تأثیرگذار باشند، مفید واقع خواهد شد. راهنمای من در این رابطه اثر مهیج پروفسور Morris Kline تحت عنوان «ریاضیات در فرهنگ غرب» بوده است که آن را به تمام افرادی که پیگیر این موضوع جالب هستند نیز توصیه میکنم.
با سلام وتشکر، سوالی دارم : چرا این مقالات مفید اینقدر کوتاه و خلاصه در هر قسمت ارائه می شوند؟
ba salam
dar in mored modiriate sait tasmim migirand ke ehtemalan be dalile mahdudiat dar fazaie narm afzar mibashad.