اینکه موتسارت تمام این سه سمفونی آخر را در تابستان ۱۷۸۸ یعنی زمانی که فقط ۳۲ ساله بود ساخت واقعا تأثیر گذار است. اریک بلوم (Eric Blom) درباره آن ها می نویسد که «نمی دانی از بی نقصی این سه شاهکار شگفت زده شوی یا از تفاوت آشکار آن ها؛ هر کدام از آن ها آنقدر از لحاظ فرایند و حال و هوا با دیگری فرق دارد که نمی توان تصور کرد که یک نفر آن ها را خلق کرده است. مثل این می ماند که یک نفر شب دوازدهم شکسپیر، فدرِ راسین و ایفیژنیِ گوته را در مدت زمانی که برای اجرای هر سه نمایشنامه لازم است نوشته باشد!» قطعا سمفونی سل مینور پرسش های فراوانی را برانگیخت: این سمفونی ویژگی عالی نسبت و توازن که به هنر کلاسیک نسبت داده اند را با سطح احساسی والای رمانتیسیم در هم می آمیزد.
در عین حال، آن قدر قدرتمند است که اولین اجرای آن واکنش های متفاوتی را از «وقار یونانی» (Grecian Grace) از شومان (Schumann) گرفته تا دیدگاه گسترده تر کنونی مبنی بر احساساتی یا حتی تراژیک بودن آن را بر می انگیزاند.
با این وجود، منتقد فهمیده ای مانند ریچارد کاپل این حس غم انگیز را نیافته و بر این باور است که این حس متعلق به باربارینا در فیگارو است.
اینگونه است پیچیدگی هنرهای بزرگ که می تواند تمام چهره ها و معناهایی را که ذهن های هوشیار برای آن متصور می شوند را از خود بروز دهد. زمانی که این سمفونی با قدرت بیش تر اجرا شود مانند کاری که کارایان انجام می دهد (مثل افزودن کلارینت در ورژن دوم) لحظه های تاریک تر بیش تر نمود پیدا می کنند.
سمفونی شماره ۳۹ در می بمل (با کلارینت) برخلاف دو قطعه همراه دیگرش مقدمه ای کند داشته و به نظر می رسد که همانطور که مقدمه پراگ خلق دون جیووانی را پیش بینی می کند، این اثر نیز زمینه سازی برای آفرینش دنیای فلوت سحر آمیز باشد.
آرامش و وقار این سمفونی را نمی توان در سمفونی سل مینور یافت اما این سمفونی نیز مانند سمفونی شماره ۳۹ کاملا متقارن و به طرز ماهرانه ای پر مایه است. موتسارت سمفونی ژوپیتر را فقط دو هفته بعد ساخت!
این که مطالعه آخر و عمیق موتسارت از آثار باخ (موتسارت حتی تعدادی از پرلود و فوگ ها را برای کوارتت زهی تنظیم کرد) در این سمفونی ظهور کرده، امری عادی است زیرا ابتکار آن در کنتر پوان بی همتاست.
با این وجود در سمفونی می بمل نیز کنترپوان هایی به چشم می خورند که واقعا هیجان آورند. در واقع توانایی موتسارت در بکارگیری آموخته های موسیقیایی اش و مهارت او در ژرفا دادن به هنرش باعث شده که این سمفونی و سمفونی های همراه آن همچنان مایه شگفتی باشند.
رابرت لیتون
کاتالوگ دویچه گرامافون
۱ نظر