گفتگوی هارمونیک | Harmony Talk

بررسی اجمالی آثار شادروان
روح الله خالقی (قسمت هفدهم)

در حقیقت اصطلاح تنظیم نمی تواند بیانگر تحول عظیم و دگرگونی ژرفی باشد که خالقی در عرصه موسیقی ارکستری ایران به منصهِ ظهور رسانید. کار تنظیم را ده ها دست اندر کار موسیقی معاصر ما، انجام داده اند و انجام می دهند. تنها و تنها مقایسهِ یکی از تنظیم های خالقی با دیگران کافی است تا ببینیم که تفاوتِ ره از کجاست تا به کجا.

در میان سجایای اخلاقی خالقی، مانند کوشش، انصاف و نیک دلی گویا صداقت جایگاهی خاصّ داشته است. این یکرنگی آنچنان بارز بوده که استاد و معلم دیرین او، علینقی وزیری در رثای او بر این خصوصیت تاکید می کند.

اما این صداقت اغلب تا مرز از خودگذشتگی پیش می رود و آنچه را که با عرق ریزان روح و با پاره پاره جگر خویش کسب نموده، با سخاوتی ستودنی به حسابِ دیگری می گذارد. بسیاری از تنظیم های او چنینند.

آثاری که خود به تنهایی می توانستند آهنگی مستقل و شکوهمند از خالقی محسوب گردند، در میان آثار دیگران گنجانده و به نام آنها ثبت می شوند. مقایسهِ اجمالی آثار عارف، قبل و بعد از تنظیم خالقی این نکته را به وضوح روشن می سازد.

آهنگ گریه کن یکی از این نمونه هاست. در این مقایسه نباید اختلاف در کیفیتِ ضبط نقشی ایفا کند. منظور صرفاً نشان دادن ملودیها یا نغمه هایی است که در اثر اصلی نیست و خالقی با هوشمندی اعجاب آوری آنها را خلق و در متن اثر اصلی جا داده است، به نحوی که نه تنها تغییر بافتی با اثر اصلی احساس نمی شود بلکه از آن اثر ساده شاهکاری نو و مهیّج خلق نموده است.

انتخابِ این اثر برای چنین مقایسه ای بدان سبب است که اجرای قبلی آن با صدای قمر در آرشیو اغلبِ دوستداران موسیقی ایران یافت می شود و حدود ربع قرن پس از خالقی نیز مجدداً با صدای شهیدی و بوسیلهِ گروه سماعی اجرا گردیده است.

امّا این انتخاب از دو منظر دیگر دارای اهمیتی ویژه می باشد: اوّل آنکه نمونهِ شاخصی از کار سه نسل از تنظیم کنندگان را ارائه می کند و بدین ترتیب، امکان مقایسه ای تاریخی را فراهم می سازد و دوم آنکه در شناسایی سرّ سویدا و باطن درد آشنای خالقی نقشی کلیدی ایفا می کند. هر فردِ میانسالی، اگر براستی و از سر دردمندی و تفکّر اصیل، چگونگی رشد روحی خویش را تحلیل کند، بزودی در میابد که تأثیراتِ دوران کودکی و جوانی شالودهِ شخصیت و گرایشهای عمدهِ روحی وی را تشکیل می دهند. این تجربه ای است کاملاً فردی که نیازی به تأیید روانکاوان ندارد، هرچند آنها نیز در این امر اتّفاق نظر دارند.

فلسفه های وجودشناختی (اگزیستانس) آلمان حتّی پا را از این نیز فراتر نهاده و معتقدند که انسان پس از جوانی، زندگی را فقط تکرار می کند و عنصر اولیهَ هر اثر عمیق هنری در این دوران نطفه بندی می شود، هرچند خودِ اثر بعدها به منصهِ ظهور رسد. این واقعیّت، در مورد آثار هنرمندان بزرگ و مشهوری چون «وانگوگ» و «هولدرلین» در تواریخ هنر اروپا، بکرات تأیید و تشریح شده است.

قدر مسلم آنکه انسان، در روند دستیابی به مقاماتِ دنیوی و نیز طیّ مراحل منزل به منزل در حیاتِ ناپیدای خویش، میتواند خود را از هر قید و بندی برهاند، بجز از ریشه های خویش و این ریشه ها در روح خالقی از چنان استحکامی برخوردار بودند که تا واپسین سالهای عمر، او را رها نساختند.

۱ نظر

بیشتر بحث شده است