دی می تواند عاملی باشد که یک شنونده درک تنال بودن از موسیقی را بدست می آورد. در یک روش ساده شما می توانید از نتهای هارمونی لحظه ای خود برای ملودی استفاده کنید و آنها را در طول زمان اجرا کنید.
به این تکنیک arpegiation گفته می شود و نباید آنرا با اصطلاح آرپژ یکی بدانید هر چند با هم بی ارتباط هم نیستند. در arpegiation شما با استفاده از نت های آکورها ملودی ای می نویسید که در گذر زمان مشخص کننده هارمونی شما خواهد بود و شنونده ناخودآگاه هارمونی قطعه را درک خواهد کرد.
هرچند آنها ممکن است در حالت عادی در گام مورد نظر ناموزون صدا دهند اما اگر به یک درجه مناسب ختم شوند یقینا” نقش بسیار مهیج و زیبایی را بازی خواهند کرد. به شکل اول نگاه کنید، این ملودی قطعه ای است در فا ماژور که مواردی که گفتیم در آن نوشته شده است.
در میزان دوم برای رسیدن به درجه پنجم (C) قدم کوچکی روی نت Bb قرار میدهیم. اگر دقت کنید احساس ما می گوید چنانچه ملودی بخواهد تنال باشد روی این نت نباید زیاد ایستاد و ذاتا” کششی بسوی دو یا لا خواهد داشت. در نهایت در میزان سوم برای آنکه نیم جمله خود را کامل کنیم یک ضرب به خارج از نت های آکورد می رویم و دوباره باز می گردیم.
بنظر ساده می آید اما بسیاری از بزرگان موسیقی بخصوص در دوره کلاسیک از این روش استفاده کرده اند، به مثال دوم نگاه کنید.
با وجود آنکه این مثال بنظر پیچیده تر می آید اما بسادگی ایده arpegiation در آن دیده می شود. درمیزان اول بوضوح از نت های آکورد دو ماژور استفاده شده است و بدون آنکه حتی یک لحظه از نت های همسایه آکورد استفاده شود. بنابراین به احتمال زیاد در این لحظه شنونده هارمونی تونیک را در ذهن خود درک خواهد کرد.
در نیمه اول میزان دوم هارمونی مورد استفاده روی درجه پنجم گام یعنی آکورد سل ماژور – هفت – بود ه است که در اینجا از نت های سی و ر استفاده شده است. شما هنگام گوش دادن به این ملودی بسادگی حس حضور در درجه پنجم را خواهید داشت. وجود آن یک نت دولاچنگ (C) که فقط برای گذر از B به D از آن استفاده شده است تاثیری در حس هارمونیک شما نخواهد داشت. اما در نیمه دوم این میزان بوضوح روی نت دو که پایه آکورد و تنالیته هست ایستاده ایم و ملودی بسهولت بازگشت به تنالیته را نمایش می دهد.
نیمه اول میزان سوم ملودی سکونی معادل یک نت سفید روی لا دارد. در اینجا نا گزیر هستیم قبول کنیم که قرار بر این بوده است که با هارمونی فا ماژور در این دو ضرب حرکت کنیم (چرا؟). در واقع اگر شما جای موتزارت بودید در عوض این نت سفید می توانستید هر آرپژی به مدت دو ضرب روی فا ماژور بزنید.
اما موتزارت بخاطر انتخاب موتیفی که برای ملودی خود انجام داده است ناگزیر شده است آنرا بصورت نت سفید نگاه دارد. در نیمه دوم میزان همان پیشنهاد اخیر برای آکورد دو ماژور توسط موتزارت انجام شده و از نتهای سل و دو برای اینکار بهره برده شده است.
و بالاخره در میزان چهارم که نیمی از آن به آکورد درجه پنجم گام یعنی سل ماژور – هفت – و نیمه آخر آن به فرود روی آکورد تونیک یعنی دو ماژور تعلق دارد. تنها نکته مهم که جای دارد تاکید کنیم اینکه با بکار برده شدن نت می (E) در این ملودی بدون حضور هارمونی می توان به سهولت از ماژور بودن آن اطمینان حاصل کرد.
دقت کنید که با مشاهده این مثال می بینید که حتی بدون حضور هارمونی شما ملودی ای را نوشته اید که تنال می باشد و بدون شک شنونده احساس تنال بودن می کند.
علت اینکه در این مطلب فایلهای صوتی را قرار ندادیم آن است که بتدریج باید ذهن خود را عادت دهیم تا بدون استفاده از گوش و با کمک چشم بتواند ملودی را احساس کند. بعنوان یک تمرین می توانید روی کاغذ در یک گام ماژور یا مینور خاص ۴ یا ۸ میزان ملودی بنویسید و سعی کنید از همین تکنینک Arpegiation استفاده کنید. سپس آنرا با ساز خود بنوازید و نتیجه را با آنچه می پنداشتید مقایسه کنید.
۱ نظر