چنین تاریخنگاری نه تنها اطلاعاتی از برخی دورههای تاریخی دارد که پیش از این کسی در مورد آنها سخنی نمیگفت، بلکه میتواند بعضی جریانات تاریخی همسایه را –که با فرهنگ ما ارتباط داشتهاند- نیز در نظر بگیرد.
و دست آخر تاریخ معاصر موسیقی ایرانی به دلیل تعاریف روشنتر (۳۶) و وجود منابع مستقیم و زندهی موسیقی حوزهی مناسبتری به نسبت بقیهی دورهها است، اما طرفه این که کمتر کسی در تاریخ این حوزه پژوهش کرده است (نسبت به موراد قبل) شاید بتوان یک علت آن را کمی فاصلهی زمانی میان ما و دورهی مورد بحث و حساسیتهایی که هنوز موجوداند، دانست.
اگر چنین باشد به این معنی است که بپذیریم به نظر بعضی این رویدادها هنوز جزئی از تاریخ نیستند و گسترهی زمانی تاریخ هنوز آنها را در بر نگرفته است. این حدس از آن جا تقویت میشود که ببینیم تعداد پژوهشهای مربوط به دورهی قاجار حتا دورهی پس از مشروطه که بخشی از پژوهشهای تاریخی به حساب میآیند نیز اکنون از لحاظ شمار دستکمی از موارد قبلی ندارد.
در این دوره مطالعهی فرهنگ شفاهی و اسناد نقل شده دوشادوش کاوشهایی در مادهی عینی موسیقایی (اعم از شناخت آثار از طریق دیسکوگرافی و بررسی نغمهنگاریها) به پیش میرود (۳۷)، اما متاسفانه برعکس دورهی پیش از آن تعداد رسالات دانشورانهباقیمانده بسیار اندک است.
سایهها: اشارهای به کمبودها و گرهها
مهمترین جای خالی در تاریخ موسیقی ما دورهبندی است. دورههای تاریخی این هنر هنوز از یکدیگر جدا نشده و شخصیت مستقل نیافتهاند. عدم دورهبندی را از سویی باید به فقدان مدارک لازم و از سوی دیگر به نبود اراده برای فرآوری همان اندک اطلاعات موجود نسبت داد. توجه به این کمبود چندی است که در محیطهای پژوهشی (و بیش از همه فرهنگستان هنر (۳۸)) آغاز شده است.
اکنون چند برههی تاریخی با برچسبهایی که هنوز تازهاند وحدود وثغور و اعتبارشان به روشنی شکل نگرفته مشخص میشود؛ مکتب شیراز که اشاره به جریانات فرهنگی قرن ۷ تا ۹ هجری همزمان با اوج سبک ادبی عراقی دارد، مکتب اصفهان که اشاره به شکوفایی هنر در دورهی صفوی دارد و اخیرا مکتب اول تهران که به هنر دورهی قاجار اشاره میکند.
به این دلیل که خطکشی و جداسازی این دورهها براساس هنرهای دیگر صورت گرفته و به صورت یک فرض پژوهشی (یا گاه پیشفرض)، موسیقی آن دوره نیز بهعنوان دورهای جداگانه منفک شده است، این تعریف دورهها اگر نقد نشود ممکن است به آفریدن نوعی تاریخ توهمی و منطبق ساختن واژگونهی واقعیات تاریخی بر چنین تقسیمبندیهایی بیانجامد.
پی نوشت
۳۶- ساختار اجرایی دستگاهها به خوبی میتوانسته در این دوره برای جداسازی و تفکیک مورد استفاده قرار گیرد.
۳۷- امکانات در این مورد به حدی است که پژوهشگرانی مانند سید علیرضا میرعلینقی تقریبا به طور کامل بر موضوع تاریخ شفاهی موسیقی تمرکز کردهاند. از سوی دیگر یک کتاب کامل (سپنتا ۱۳۷۷) و یک ژورنال با نام «صفحه سنگی» که تاکنون ۱۸ شمارهی آن منتشر شده به موضوع شناخت آثار اولیهی صوتی ضبط شده میپردازند و ضمن اینکه گاه خودشان در شمار وقایعنگاری (اعم از ساده و تحلیلی) قرار میگیرند مادهی اولیه بسیار خوبی را نیز برای مطالعات تاریخی بعدی فراهم میآورند.
۳۸- در زمان نوشته شدن نسخهی اولیه مقاله برای دوفصلنامهی مهرگانی چنین وضعیتی در فرهنگستان هنر حاکم بود اما اکنون با رخ دادن تغییرات کلی در ساختار مدیریتی و علمی فرهنگستان این امیدها دستکم برای کوتاه مدت از دست رفته است. به عنوان مثالی از این تغییرات میتوان یادآوری کرد که برخی کنفرانسهای برنامهریزی شده برای سالهای ۱۳۸۹ و ۱۳۹۰ که پیش از این در پینوشت شماره ۲۷ به آنها اشاره کردیم (مانند کنفرانس «مکتب قاجار» و «اندیشه موسیقایی فارابی») با وجود کار علمی انجام شده و حتا پذیرش اولیهی مقالات و رایزنیهای فراوان جهت دعوت از دانشوران خارجی هرگز برگزار نشد.
۱ نظر