جناب منبری اندکی هم به بحث هارمونی در موسیقی ایران بپردازیم. از دهه های قبل همیشه این بحث بوده که آیا هارمونی غربی در موسیقی ما قابل استفاده هست یا نه که حتی اگر جواب مثبت هم بوده عموماً دیده ایم که ابزار کار و قالب کار ارکستر غربی بوده است. اما صحبت بنده بیشتر مربوط به گروه کاملاً ایرانی است و اینکه آیا موسیقی پلی فونیک در این ترکیب متدپذیر هست یا نه؟
در مورد بخشی که ابزار، ارکستر غربی بوده مقایسه ای می کنم بین مرحوم حنانه و جناب فخرالدینی. آقای حنانه تحصیلکرده بود و دانش موسیقی شان در حد اعلی و به زعم خودشان معتقد به داشتن زبان ایرانی در آهنگسازی برای ارکستر. با استفاده از هارمونی های زوج و چه و چه که تدابیری بود که ایشان داشتند در امر آهنگسازی.
آقای فخرالدینی هم موسیقیدان آکادمیک و کار بلدی هستند. شما به لحاظ مردمی فکر می کنید موسیقی کدامیک جذابیت بیشتری دارد؟ به زعم خودم و با توجه به مخاطب تصور میکنم موسیقی آقای فخرالدینی شنونده بیشتری داشته باشد، نه اینکه موسیقی یا تنظیم مرحوم حنانه که تازه خود جناب فخرالدینی بارها آنها را در ارکسترهایی که رهبری می کردند (مثل ارکستر ملی) اجراکرده اند، جذابیت نداشته! نه؛ عرض بنده این است که آقای فخرالدینی کار ارکستر را ساده تر گرفته و از پیچیدگی های هارمونیک و کنترپوانتیک کمتری درکارشان استفاده کردند، بطوریکه شنونده و مخاطب موسیقی ارتباط بیشتری می گیرد.
منظورم این نیست که اگر موسیقی ساده باشد یا اقبال عمومی داشته باشد حتما خوب یا درست است و باید به همان بسنده کرد، هر موسیقی مخاطب و جذابیت خود را دارد ولی به هر حال باید به خواست و نظر شنونده هم توجه کرد و سطح شنیداری و فرهنگ درست موسیقی را به آنها منتقل و حتی آموزش داد که این بحث جداگانه ای دارد یا در نظر بگیرید استعدادی مثل احمد پژمان را؛ ایشان به نظر من در موزیک اینجا موفق نیستند.
علیرغم اینکه شخص من و امثال من کارهای این عزیزان و بزرگان موسیقی را می پسندیم و درس هم می گیریم و مطمئناً این دست کارها هم شنوندگان خود را دارند ولی در عین حال بعضی موسیقی ها و نحوه تنظیم آنها شاید برای هر مخاطبی جذابیت نداشته باشد.
اما در نظر بگیرید کار سربداران آقای فخرالدینی را که هم در حوزه سینمایی اش موفق است، هم چندصدایی است، هم ایرانی و دلپسند و مردم پسند. تجربه های اینجا نشستن و موسیقی غربی نوشتن جواب نداده. مرحوم وزیری برداشت شخصی شان از هارمونی را مطرح کردند در تئوری شان، بعد آقای خالقی در آکوردها کمی رنگ و بوی ایرانی تری ارائه دادند. آقای دهلوی در دوره ای بین این دو موضع درگیر بودند که محصولش شد سوئیت بیژن و منیژه. این سوئیت شاهکار، شرقی صدا می دهد اما ایرانی نه! یا اپرای مانا و مانی که اصلاً ایرانی نیست.
آقای فخرالدینی در این مورد در کنار تدابیر متداولی مثل تامپره کردن و غیره شگردی هم دارند در دور زدن نغمات ربع پرده در خط ملودی که خیلی هوشمندانه هم اینکار را می کنند. یک نمونه اش همان کار سربداران هست که خط ملودی با شیطنت خاصی سعی می کند از روی درجه ربع پرده عبور نکند. آقای دهلوی هم همینطور و سایر آهنگسازان نیز به ترتیبی از ترفندهای گریز از هارمونیزه کردن ربع پرده به معنای کلاسیک آن استفاده کرده اند. اما حوزه کار ارکسترال را اگر در نظر نگیریم و همانطور که پیشتر گفتم منحصراً آنسامبل ایرانی را ابزار قرار دهیم، کار به چه شکل خواهد بود؟ موسیقی پایور، مشکاتیان و آن نوع نگاه ها، آن نوع ترکیبها…
نظر بنده این است که در آن حوزه، هارمونی، کاملاً بستگی خواهد داشت به آن مقام و دستگاه خاصی که قطعه در آن نوشته می شود و با توجه به نوع موسیقی مدالمان، قاعده کلی در این خصوص نمی توانیم داشته باشیم. ماهور، سه گاه، شور، اینها را از این منظر باید کاملاً متفاوت ببینیم.
گزارش موسیقی
با دید دستگاهی نمی توان به بافت چندصدایی در موسیقی ایران رسید چون دستگاه و ردیف سنت است و اگر پا اینور تر یا آنورتر بگذاریم می گویند این دیگر سنت نیست. حتی اگر یک ملودی در سه گاه هم بخواهیم با ساز ایرانی چندصدایی کنیم هم باز باید حسابش را از ردیف و سنت ردیف جدا کنیم و البته سوال مهمتر اینجاست که چرا باید اصلا در سه گاه چهارگاه فقط باید آهنگ ساخت در حالیکه مدها می توانند به گونه دیگر چیده شوند و هزار هزار راه است ؟ در قدیم از نود و یک مقام اسم برده شده آنوقت ما الان فقط در هفت تا دستگاه گیر کردیم! کلا ردیف به درد موزه می خورد به قول زنده یاد کسائی