فرهت تأکید میکند که موسیقی کلاسیک ایرانی از مفهوم گام بهمعنای غربی استفاده نمیکند. بهجای آن، گامی که او توصیف میکند بهعنوان یک بسته از صداهای ممکن عمل میکند که مقامها از دل آن ساخته میشوند. این مقامها معمولاً شامل چهار تا پنج نت هستند، هرچند گاهی تا هفت نت نیز گسترش مییابند.
او همچنین به نبود حرکت کروماتیک در ملودیهای کلاسیک ایرانی اشاره میکند، که این موسیقی را از ساختارهای موسیقی غربی متمایز میسازد. افزونبراین، فرهت بیان میکند که فواصل کوچکتر از ۹۰ سنت در موسیقی ایرانی بهعنوان درجات ملودیک اصلی استفاده نمیشوند. اگرچه ممکن است این ریزفواصل در تریلها یا تزئینات ظاهر شوند، اما هرگز بهعنوان فواصل اصلی ملودیک در یک مقام کاربرد ندارند. این موارد، ساختار منحصربهفرد و بیانگر موسیقی ایرانی را بیشتر برجسته میسازد (صمیمی مفخم، ۲۰۲۳).
۳-۴- مجید کیانی
مجید کیانی (۱۳۷۱) ضمن ارائه نظامی اغلب متشکل از دانگهای پیوسته برای موسیقی دستگاهی، نسبتهای فواصل را بر اساس رسالات نظریهپردازانی همچون فارابی، صفیالدین ارموی و عبدالقادر مراغهای بررسی کرد. کیانی این بررسیها را با صفحههای قدیمی به جا مانده از ساز و آوازِ استادان پیشین موسیقی دستگاهی و تقسیم دستان سازِ آنها سنجید.
او به این نتیجه میرسد که پردهبندی موسیقی ایرانی بر پایه اصل دوپردهایِ صفیالدین است، به طوری که پردههای اصلیِ مطلق، سبابه، بنصر و خنصر، بر اساس تنبور خراسان و منطبق بر گام فیثاغورث هستند. او همچنین پردههای مجنب و وسطی را با در نظر گرفتن سخن مراغهای درباره چگونگی بستن برخی پردهها به دست «اهلِ عمل» و ملایم بودن آنها، به گونهای تعدیل شده و یا اینکه به صورت پردههای مجنب فرس و وسطای فرس (قدیم) و وسطای زلزل حقیقی میداند. او بر اهمیت هارمونیک یازدهم در موسیقی ایرانی تاکید داشته و بهرهگیری از فواصل و نسبتهای گام طبیعی را از ویژگیهای موسیقی ایرانی میداند. مطالعات کیانی اثباتی است بر پیوستگی و روند تکاملیِ فواصل موسیقی ایران.
بر پایه پژوهشهای کیانی و نظریهپردازان پیشین، علی علیزاده (۱۴۰۰) مطالعهای جامع در زمینه محاسبات فواصل موسیقی ایرانی و استثناهای دقیق آنها در دستگاهها و گوشههای مختلف انجام داد. پژوهش دقیق او، پایه مرجع کیانی تیونر نیریز را تشکیل میدهد.
این نسخه، دقیقترین و پیچیدهترین نسخه از تیونر ما محسوب میشود، زیرا فواصل انعطافپذیر – بهویژه مجنبها و تغییرات آنها در مقامهای مختلف هر دستگاه – را در نظر میگیرد. برخلاف رویکردهای سادهشده یا تعدیلشده (متاثر از فواصل مساوی موسیقی غربی)، این نسخه از سادهسازیِ فواصل و مجنبها، به ویژه موارد ناهماهنگ با موسیقی ایرانی، پرهیز میکند و نظامی دقیق و واقعبینانه برای کوک ارائه میدهد.
سایر پژوهشگران نیز در توسعه نظری و تاریخی موسیقی ایرانی نقش مهمی داشتهاند، اگرچه یافتههای آنان مستقیماً در طراحی تیونر ما استفاده نشدهاند. برای مثال مهدی برکشلی نظام ۲۲ فاصلهای و با گسترش بیشتر ۲۷ فاصلهای را پیشنهاد کرد. او چندین نوع مختلف از فاصله را شناسایی کرده و اصطلاحات کهن، مانند زاید، مجنب، وسطی و زلزل را بازتفسیر کرد (برکشلی، ۱۳۷۴). در حالیکه این پژوهشها در تعمیق درک نظری و تاریخی از موسیقی ایرانی نقش بسزایی داشتهاند، اما مستقیماً در طراحی تیونر نیریز بهکار نرفتهاند.



























درود کار ارزشمندیه امیدوارم به نتایج عملی مطلوب دست یابید. رایزنی با اساتید برجسته سازهای گوناگون (که حتما در نظر دارید) بگمانم خیلی کمک کننده خواهدبود. کامیاب باشید.
درود به شما. سپاسگزارم برای بیان دیدگاه پر مهرتان و نکته مهمی که بیان کردید. چنین است که فرمودید. (علیزاده)