۱-۳- علینقی وزیری
علینقی وزیری نخستین نظریهپردازی بود که ردیف موسیقی ایرانی را بهصورت نظاممند نتنویسی و ثبت کرد و چارچوبی نظری در دوره معاصر برای موسیقی ایرانی ارائه داد که عناصر موسیقی غربی را نیز دربر داشت. او گام اعتدال مساوی ۲۴ ربعپردهای را معرفی کرد که اکتاو را به ربعپردههایی به فاصله ۵۰ سنت تقسیم میکرد. این رویکردِ ساختاری به ریزپردهها، نوآوری بزرگی در نظریه موسیقی ایرانی محسوب میشود. از مهمترین نوآوریهای او معرفی دو علامت تغییردهنده جدید بود: «سُری» که صدا را یک ربعپرده بالا میبرد، و «کُرُن» که آن را یک ربعپرده پایین میآورد. این نشانهها هنوز در نتنویسی موسیقی ایرانی مورد استفادهاند.
با وجود نوآوریهای وزیری، نظام او به دلیل سادهسازی بیشازحد ظرافتهای کوک ایرانی مورد انتقاد قرار گرفت. تقسیم مساوی اکتاو نتوانست نوسانات ظریف فواصل در موسیقی ایرانی را بهدرستی منعکس کند. به عبارتی، اگرچه کار وزیری پایهای نظری قوی برای ریزپردهها فراهم آورد، اما نتوانست پویایی و انعطاف اجرای واقعی موسیقی ایرانی را بهطور کامل بازتاب دهد (صمیمی مفخم، ۲۰۲۳).
۳-۲- داریوش طلایی
رویکرد داریوش طلایی در تحلیل ردیف، بر ترکیب چهار دانگ اصلی برای ساخت دستگاهها و گوشهها استوار است. او مفهوم «دو دانگی» را مطرح میکند، به این معنا که نت انتهایی یک دانگ بهعنوان نت ابتدایی دانگ بعدی عمل میکند و این اتصال پیوسته، منجر به شکلگیری مقام میشود.
طلایی تأکید میکند که فواصل در موسیقی ایرانی بهطور ذاتی انعطافپذیرند و در محدودهای بین ۸۰ تا ۲۵۰ سنت متغیرند، اما در اجرای واقعی ثابت باقی میمانند. این تفاوتها بستگی به نوع دانگ، مقام، مکتب اجرایی و سبک شخصی نوازنده دارد (طلایی، ۱۳۹۴). تحلیلهای طلایی از تجربه شخصی و نیز منابع تاریخی مانند نظام ادوار صفیالدین ارموی (قرن سیزدهم میلادی) برگرفته شدهاند. نظریه دانگهای طلایی بازنگری مدرنی بر اصول کلاسیک این حوزه است و دیدگاههای ارزشمندی درباره ساختار و تحول موسیقی ایرانی ارائه میدهد.
۳-۳- هرمز فرهت
کتاب «مفهوم دستگاه در موسیقی ایرانی» (۱۹۹۰ میلادی) از هرمز فرهت یکی از منابع پایهای در مطالعه موسیقی کلاسیک ایرانی در داخل و خارج از کشور بهشمار میرود. در این اثر، فرهت از نظامهای ۲۴ ربعپردهای وزیری و ۲۲ فاصلهای برکشلی انتقاد میکند و آنها را متأثر از نظریههای غربی میداند که مفاهیمی تحمیلی بر موسیقی ایرانی هستند. او مخالف این دیدگاه است که موسیقی ایرانی از گامی مشابه موسیقی کلاسیک غربی پیروی میکند.
فرهت همچنین تحلیل فواصل بر اساس آواز را به دلیل متغیر بودن کوک صدای انسان ناکارآمد و مطالعه روی سازهای پردهدار نظیر تار و سهتار را مناسبتر میداند، زیرا این سازها فواصل پایدارتری را در اجرا ارائه میدهند. او بر این نظر است که فواصلی مانند دوم کوچک و دوم بزرگ، در میان مقامها و اجراکنندگان مختلف ثبات نسبی دارند. این فواصل با لیمای فیثاغورثی (۲۴۳/۲۵۶ یا ۹۰ سنت) و پرده بزرگ فیثاغورثی (۹/۸ یا حدود ۲۰۴ سنت) همراستا هستند.
یکی از نوآوریهای مهم فرهت، معرفی فواصل انعطافپذیر در موسیقی ایرانی است. او این فواصل را به دو دسته تقسیم میکند:
- مجنب کوچک: بین ۱۲۵ تا ۱۴۵ سنت (میانگین ۱۳۵ سنت)
- مجنب بزرگ: بین ۱۵۰ تا ۱۷۰ سنت (میانگین ۱۶۰ سنت)
فرهت بر اساس این یافتهها، یک نظام کوک ۱۷ فاصلهای غیر مساوی ارائه میدهد که چارچوب نظری مناسبی برای موسیقی کلاسیک ایرانی فراهم میکند. این نظام، ضمن حفظ ساختار مقامی، بیانگر ظرافتها و ویژگیهای بیانی موسیقی ایرانی نیز هست.





























۱ نظر