Posts by علیرضا میرعلی نقی
موسیقی در رساله علم النبض (۶)
مقصود شیخ این است که کوچکترین نسبت های بزرگ الذی بالکل است پس از آن نسبت سه ضعف پس از آن نسبت چهار ضعف که الذی بالکل مرتین نامیده میشود و بزرگترین نسبت های بزرگ که در موسیقی بهکار برده میشود الذی بالکل مرتین است پس از آن نسبت سه ضعف پس از آن الذی بالکل اما در نبض بزرگترین نسبتهای بزرگ را الذی بالکل مرتین قرار ندادهاند بلکه بزرگتر را نسبت سه ضعف قرار دادهاند مثل نسبت شش به دو، و این نسبت نسبه الکل و الخمسه نامیده میشود، زیرا که در این نسبت شش است به چهار و این نسبت مثل نسبت سه به دو است چه شش زائد است بر چهار به دو که نصف چهار است و این نسبت را الذی بالخمسه مینامند و در این نسبت نسبت چهار است به دو که الذی بالکل نامیده میشود پس نسبت سه ضعف عبارت است از نسبت ضعف که در نسبت دو به چهار بهدست میآید در صورتی که مرکب شود با نسبت زائد به نصف که از نسبت شش به چهار پیدا میشود و بالجمله کمترین نسبت محسوسه بزرگ را نسبت سه ضعف قرار داده است و پس از این نسبت نسبت الذی بالکل که نسبت ضعف است مثل نسبت چهار به دو و پس از این نسبت وسطی محسوس میشود و اول آن نسبت مثل و نصف است که الذی بالخمسه نامیده میشود پس از آن نسبت الذی بالاربعه و الزائد ثلث است و اما از نسب کوچک مستعمل در موسیقی جز الزائد ربعاً در نبض دریافته نمیشود. (از موسیقی کتاب الشفاء و شرح قانون فخرالدین رازی اقتباس شد).
درباره علی اصغر بهاری
موسیقیدان و نوازنده طراز اول کمانچه. در ۱۲۸۴ ش در تهران و در خانواده ای که همگی اهل موسیقی بودند و در نواختن کمانچه تبحر داشتند، زاده شد و از ده سالگی شروع به آموختن کمانچه کرد. در هجده سالگی به گروه همنوازی ابراهیم منصوری دعوت شد و تا ۱۳۰۹ ش با آنها همکاری کرد (بهاری، ص ۱۶؛ وجدانی، ذیل مادّه ). همزمان با رواج ویلن در ایران، به آموزش این ساز نزد رضا محجوبی و رکن الدین مختاری پرداخت (وجدانی، همانجا). از ۱۳۱۰ ش به نواختن ویلن، که بتدریج در موسیقی ایرانی جای کمانچه را می گرفت، روی آورد و تا ۱۳۳۲ ش مانند دیگر همتایانش، چون ابوالحسن صبا، آن را به شیوه کمانچه می نواخت (بهاری، ص ۱۷).
موسیقی در رساله علم النبض (۵)
معلوم است که اگر یک نغمه مکرر شود چیزی از آن مناسب حال نیست اما وقتی که نغمه مختلف میشود از مجموع هر دو نغمه بعدی پیدا میشود و چون یک نغمه از دیگری بیش باشد میان آن دو نسبتی است، و این نسبت یا متنافر است یا متفق، و دو نغمه وقتی متوافق میباشند که اندازه تفاوت مانند متفاوت باشد یا به فعل یا به قوت (و معنی قوت در اینجا آن است که از مکرر کردن نغمه آنچه این نغمه به قوت مثل آن است پیدا شود) و اگر چنین نباشد نغمتین متفق نبودند.
نمادی از اصفهان دیروز (۲)
شاید بتوان گفت که بیشتر تأکیدش به شعر بود تا به موسیقی؛ و اعتنای مؤکدی به تنوع جملات موسیقی، ضربی ها و تحریرها نداشت، به نظر میرسید که در هنر آوازخوانی، همه عوامل، از صدای خواننده و نوازنده تا تمام عوامل ذیل آن را در خدمت «شعر» میداند، و بسیاری اوقات درباره فضایل مترتب بر این نوع نگاه، عمداً کمی اغراق میکرد.
موسیقی در رساله علم النبض (۴)
علامه مشکوه، شرح مشبع و مستوفایی در باب انتساب این نسخه به شخص شیخالرئیس بیان داشته و با دلایل کافی، انتساب آن را به ابوعلی مسکویه رد کرده است و جالب اینکه یکی از دلایل او به مباحث «موسیقایی» ربط مییابد:
نمادی از اصفهان دیروز (۱)
موسیقی دوستان، دو «حسین عمومی» را میشناسند. اولی، نینوازی هنرمند و معماری تحصیلکرده است که سالهاست در خارج از کشور اقامت کرده، و نوارهای حاوی هنر تکنوازی او در شمارگان وسیع منتشر شده است. دومی، که عموی او بود و ایشان را با عنوان «دکتر عمومی» میشناختند، از موسیقیشناسان قدیمی و داننده رموز آواز ایرانی در مکتب اصفهان بود. اگر در این یادآوری، تقدّم و تأخّر سنّی رعایت نشده، به این خاطر است که مهندس حسین عمومی (متولد ۱۳۲۴) نوازنده نی، زودتر از عموی هنرشناس خود وارد جامعه موسیقی شد و نام و آوازه یافت (اجرای او را همراه تار محمدرضا لطفی و تنبک زندهیاد ناصر فرهنگفر در آن برنامه رادیویی «به یاد استاد صبا» از یاد نبردهایم)، درحالیکه دکتر حسین عمومی کارشناس آواز، در سالهای بعد از انقلاب، به جامعه موسیقیدانها شناسانده شد.
موسیقی در رساله علم النبض (۳)
واضح است که متون آن زمان، برای امروز دیگر کاربرد عملی ندارد. زیرا در حال و هوا و فضای زندگی همان دوران طرحریزی و استفاده میشده است و هیچکدام از مفاهیم آن روز ـ حتی کمیتگراترین و اصطلاحاً فیزیکیترین آنها ـ در دنیای امروز مصداق عملی و معینی ندارد.
موسیقی در رساله علم النبض (۲)
با این همه، نویسنده در گفتوگوهایی که با بسیاری از موسیقیدانان، (از حرفهای های اهل صحنه تا چهرههای جدی دانشگاهی) درباره موسیقیدرمانی داشته است، استقبال شورانگیزی از جانب آنان را مشاهده نکرده است، بیتردید، دوری فضاهای کار و تجربه موسیقیدانان از پزشکان و نداشتن فضای مشترک برای تبادل افکار و عقاید و دستاوردها، «حیاتی نبودن» و جدی گرفته نشدنِ موسیقیدرمانی برای موسیقیدانان را نیز نباید از چشم دور داشت. اما یکی از چهرههای جدی پژوهش در موسیقی، نظری دیگر دارد.
موسیقی در رساله علم النبض (۱)
موسیقیدرمانی (میوزیکتراپی) مقولهای است اصطلاحاً «بینا ـ رشتهای»،از علوم نسبتاً جدید با ریشههای قدیمی. جدید است از این بابت که شاید هنوز بیش از چند دهه از طرح و بررسی و تدوین مبانی اولیه آن در چهارچوب یک سیستم علمی نمیگذرد. در عین حال، ریشههای بسیار قدیمی دارد زیرا میتوان هنوز در قبایل بدوی آفریقا، مراسم سرخپوستان، و همینطور جنوب ایران (تا یک دو دهه قبل که مراسم «زار» به سرپرستی «بابا»های اصیل این مراسم برگزار میشد) و بالاخص در بقایای تمدنهای قدیمی و استفاده از موسیقی در مراسم آئینی، نشانههای آن را جستوجو کرد. بشر از دیرباز به تأثیر جادویی موسیقی بر ژرفای روان ناخودآگاه پی برده و ارتباط بین تن و روان را از طریق تجربه مستقیم دریافته است.
درباره جلیل شهناز: پنجه طلایى تار (۳)
موسیقیدانان اصفهان نسبت به تهرانى ها از قدمت و ریشه بیشترى برخوردار بودند و بعضى از اعیان فرهیخته اصفهان، هر چند کم و معدود، حامى هنرمندان برگزیده محسوب مى شدند. این بود که سنت موسیقى در پاییخت صفوى، هم اندازه سنت موسیقى در پایتخت ناصرى دیده مى شد؛ و در بعضى موارد حتى غنى تر از آن. در اصفهان، چند خانواده ریشه دار و تعدادى هنرمندان خلاق و خود انگیخته، موسیقى را رهبرى مى کردند و خانواده شعبان خان شهناز نیز از آنها بود. در این فضا و در این بستر تاریخى، نقش «تار» را نیز نباید از خاطر برد. تار، ساز اصلى موسیقى مبتنى بر ردیف دستگاهى بود و باقى سازها از لحاظ اهمیت و اقبال در رده هاى پایین تر قرار مى گرفتند. در اصفهان از سه تار و سه تارنواز نشانى نبود، سنتور خواستاران اندکى داشت و تنها کمانچه و تنبک بودند که به اصطلاح «پشت سه تار» حرکت مى کردند.